خواهرک به من گفت که می یاد خونه ام و منم بهش گفتم که با رها هماهنگ کنیم که کلید رابه دستت برسونه
خب خواهرک هم اومد و پشت در موند و رها که از ماجرا خبردار شده با حیرت به من زنگ زده میگه
نظرت چیه منهم در جریان تصمیماتون بذارید
.
.
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر