فرهنگسرا خدمتکاری دارد که ناهار را هم او درست می کند.
غذاهایش ساده است: ماکارونی های بدون گوشت؛ کشک و بادمجان؛ اشکنه؛ بورانی؛ کوکو سیب زمینی و سبزی؛ کاله جوش
بعضی از غذاهایش هم اختراعی است مثلا دیروز از ترکیب بادمجان و سیب زمینی و گوجه فرنگی چیزی ساخته بود:لذذذذذذذذذذذذذیذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذ
اما رازی در انگشتهایش است که در ترکیب با نان سنگگ داغی که سرایدار فرهنگسرا می خرد ، تبدیل به معجزه ای تکرار شونده می شود.
در زندگی روزمره ام به مهمانی هایی می رم که در آن غذاهای شیک صاحبخانه با نامهای عجیب و غریبشان را می خورم و تحسین مهمانان و گفتگو درباره منبع نسخه آشپزی هایشان را می شنوم و به زیبا فکر می کنم که با سالها تمرین در آموزشگاه "فقر" یاد گرفته که چگونه از "هیچ" غذا بسازد.
۲ نظر:
آخ یاد خوابگاه افتادم
چند بار اتفاقی مطالبتونو خوندم
هرموقع سفر رفتین یا توو چادر خابیدین یا تو مدرسه یا توی فرهنگسرا و ازین لفظا.. خب پول نداری چرا خودتونو اذیت میکنی خاهرم
ارسال یک نظر