۳۱ تیر ۱۳۹۳

قيافه اش :)))

مادرك وسواسي است اما در محدوده مشخص، يعني اينكه فقط  در منطقه دستشويي  وسواس داره، مدام در حال پاشيدن جرم گير و اسيد و اسپري است و خواهرك به ياد دارد كه تا سالها از دستشويي بيرون مي اومد مادرك با سوال دمبت شستي؟ دستت شستي؟ او را حلوي جمع شرمنده اش مي كرد
و در مقابل شوخي هاي ما مي گفت: خوب چه اشكالي  داره شما بعد از هربار دستشويي رفتن  ، يه آب و جارويي هم بزنيد اونجارو؟ و ما همه با هم فرياد مي زديم: مامان؟ هربار؟ 
بابايي كه از شدت وسواس مادرك كلا دستشويي تو خونه را بي خيال شده و حتي زمستون سرما مي ره از دستشويي حياط استفاده مي كنه
همه اينارو گفتم كه بگم، يكي از دوقلوها رفته  دستشويي ، توي قصري اش جيش كرده، محتويات را در توالت فرنگي ريخته، سيفون هم كشيده  و قصري را هم در روشويي شسته و در حين عمليات همه جا را خيس كرده  و مادرك با دهان باز شاهد اين صحنه هاي فجيع بوده و در پايان  تنها تونسته بگه:خب من اگه عاشقت نبودم كه الان  سكته كرده بودم 
دوقل با شادماني گفته : چرا؟ ولي من حتي با حوله خشكش كردم 
 

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...