۱۳ تیر ۱۳۹۳

در خانه هنرمندان نمايشگاه عروسكهاي پيرزني كازروني بود، از پشت پنجره نگاهش مي كردم، زن ريز و كوچك پشت ميز نشسته بود و با چادر صورتش را مي پوشاند، مردم احاطه اش كرده بودند، سوالات بيشماري مي كردند كه با گوش كم شنوايش به زحمت مي فهميد و به سختي جواب مي داد، عروسك هاي دست سازش ديوارها را رنگين كرده بودند و دوربين ها دوره اش كرده بودند، فيلمبرداري از او مي خواست كه اداي مرشدها را دربياورد، ديگري مي خواست كه  قصه هاي عروسك ها را بگويد و او زير لب جواب مي داد  و من به فيلم نرگس فكر مي كردم و به جمله رضا كرم رضايي  وقتي كه در گاو صندوق را باز مي كند

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...