۱۴ دی ۱۳۹۳

قابل تقدير نيست خداييش؟

خوانندگان قدیمی من غزل را به یاد دارند، همونی که آرنج دوست داشت
چند سالی است که  رفته انگلیس و سالی یکی دوبار می یاد ایران و به خاله گیس طلاش سر می زنه
این دفعه داشت با هیجان تعریف می کرد که عضو تیم دو میدانی است، بهش می گم:
- مقام هم آوردی؟
- آره یه بار دو تا مونده به آخر شدم ،یه بار یکی مونده به آخر
- اون وقت واسه چی داری ادامه می دی؟
- تلاش می کنم آخر نشم
,
پي نوشت: غزل اينجا نشسته مي گه خاله تحريف نكن، بگو كه با آدم بزرگا مسابقه مي دم

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...