ابجي وسطي وقتي ماجراي عشق دوقلوها به ماشين اسباب بازي و غم و دردشان هنگام خراب شدن ماشينها را شنيد، يكسري ماشين مساقبه( به قول دوقلوها) درست و حسابي براشون فرستاد، منم فورا رفتم ترمينال دادم راننده كه سريع به دستشون برسه
حالا مثلا زنگ زدن به ابجي وسطي براي تشكر، در پايان مكالمه قل برونگرا فرياد مي زنه: با اينا مي شه رفت تو حياط زير بارون بازي كرد
قل درونگرا يواشكي مي گه: خاله سه بار به من گفت جيگرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر