از صبح در صف سفارت ایستاده بودم. حتی یک لبه برای نشستن خالی نبود، کمردرد و خستگی و گرما .مشخصات پاسپورت مادرک و خواهرک را می خواستم که برایشان بیمه مسافرتی رابگیرم که فراموش کرده بودند. ساعت دوازده و نیم نوبتم شد. داخل رفتم و کپی ها را گرفتم و دوان دوان به سمت ماشین ونی رفتم که جلوی سفارت بیمه می کرد.
در انجا متوجه شدم که پولی که به همراه اورده ام کافی نیست و تا اولین عابر بانک چندین خیابان راه بود. این به این معنی بود که نوبت امروزم را از دست می دهم و یک روز دیگر باید به این نوک کوه بیایم و سه ساعت در انتظار شنیدن شماره ام پشت در سفارت بمانم.
مرد جوان دفترچه های بیمه را پر کرد و به من داد. گفت که بقیه پول را بعدا به حسابش واریز کنم!
۱۲ نظر:
motmaenam az oon khandehaye model "gis tellaei"tahvilesh dadi, delesh rafte. vagarna javon mard koja bood!!! :))))
خب خدا رو شكر اين نشون مي ده كه هنوز نوادگان فردين زنده اند !
ببخشيد اشتباه شد فردين منظورم بود!!!
مملکته داریمش کم بود خانم گیس طلای شیراز :)
نخیر خانم... نگرفتی..فردا باید چند برابر به حسابش واریز کنی.مثلا زیر میزی میخواسته دیگه.وگرنه توی این دوره زمونه این فردین بازیها اصلا مفهومی نداره
آخی....دلم گرم شد.
badesh begu tehran jaye badie
به سلامتي وين تضريف مي بريد من هم چند هفته قبل همين بلا سرم اومد حساب كن رفتم ميدون دربند براي گرفتن پول از بانك
آفرين.به خاطر خوبي هاي خودته ديگه.
تو نيكي مي كن و در دجله انداز...
حالا اين بابا انداخته تو خيابوناي تهرون. چرا خوشحالي گيس طلا رو خراب مي كنيد؟
خوبه . همين هم خوبه .
براي اينكه حس كنيم هنوز زنده ايم !
"مرد جوان" رو خوب اومدی
ارسال یک نظر