بيشتر دوستان همسن من ازدواج كرده اند و همه آنها بچه دار شده اند و كلمه اي كه نوع مادري آنان را توصيف مي كند، فداكاري است
آنان همه وقت و جسم و روح و هزينه خود را بر روي فرزندانشان گذاشته اند، وقتي مي گويم همه، منظورم دقيقا همه است
يكي تمام گردن و ستون فقراتش را نابود كرد با خياطي كه خرج آنان را بدهد، ديگري تحصيل را رها كرد كه به آنها برسد، يكي خود را با ١٥ سال بازنشست كرد كه وقت بيشتري براي آنان داشته باشد، يكي تمام روز هفته تدريس كرد تا بچه ها در رفاه باشند
اين زنان هيچوقت براي خودشان زندگي نكردند، سفر نرفتند، خريد شخصي نكردند، با دوستان معاشرت نكردند تا بچه ها در بهترين حالت ممكن باشند
معناي زندگي براي آنان فرزندشان است ، و اين چنين حس مي كنند كه زندگيشان بيهوده نبوده است
،
،
،
و من نتايج فداكاري آنان را مي شناسم، دختران و پسراني كه زير چشمان من بزرگ شدند و نتيجه و ثمره زندگي دوستان من هستند و يكسري موجودات بي عرضه، دست و پا چلفتي ،متوقع ،آماده خور ،پر مدعاي لوس و ننر كه دلم مي خواد با لگد بزنم زير شكمشون
و عجب معناي عميقي دادند به فداكاري مادرانشان
كه بيهوه كردند تمام آن عمري كه مي شد در هوش و زيبايي و شور و خلاقيت درخشش يابد و،
،
،
،
هيس صدايش را در نياوريم، اين مادران فداكار نبايد بدانند كه باد پيموده اند و تخم در شوره زار پاشيده اند