۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

جوانمردان

از صبح در صف سفارت ایستاده بودم. حتی یک لبه برای نشستن خالی نبود، کمردرد و خستگی و گرما .مشخصات پاسپورت مادرک و خواهرک را می خواستم که برایشان بیمه مسافرتی رابگیرم که فراموش کرده بودند. ساعت دوازده و نیم نوبتم شد. داخل رفتم و کپی ها را گرفتم و دوان دوان به سمت ماشین ونی رفتم که جلوی سفارت بیمه می کرد.
در انجا متوجه شدم که پولی که به همراه اورده ام کافی نیست و تا اولین عابر بانک چندین خیابان راه بود. این به این معنی بود که نوبت امروزم را از دست می دهم و یک روز دیگر باید به این نوک کوه بیایم و سه ساعت در انتظار شنیدن شماره ام پشت در سفارت بمانم.
مرد جوان دفترچه های بیمه را پر کرد و به من داد. گفت که بقیه پول را بعدا به حسابش واریز کنم!

۱۲ نظر:

Narcis گفت...

motmaenam az oon khandehaye model "gis tellaei"tahvilesh dadi, delesh rafte. vagarna javon mard koja bood!!! :))))

آرزو گفت...

خب خدا رو شكر اين نشون مي ده كه هنوز نوادگان فردين زنده اند !

آرزو گفت...

ببخشيد اشتباه شد فردين منظورم بود!!!

میم گفت...

مملکته داریمش کم بود خانم گیس طلای شیراز :)

ناشناس گفت...

نخیر خانم... نگرفتی..فردا باید چند برابر به حسابش واریز کنی.مثلا زیر میزی میخواسته دیگه.وگرنه توی این دوره زمونه این فردین بازیها اصلا مفهومی نداره

عسل چشم گفت...

آخی....دلم گرم شد.

ناشناس گفت...

badesh begu tehran jaye badie

ناشناس گفت...

به سلامتي وين تضريف مي بريد من هم چند هفته قبل همين بلا سرم اومد حساب كن رفتم ميدون دربند براي گرفتن پول از بانك

يك مامان گفت...

آفرين.به خاطر خوبي هاي خودته ديگه.

خسته گفت...

تو نيكي مي كن و در دجله انداز...
حالا اين بابا انداخته تو خيابوناي تهرون. چرا خوشحالي گيس طلا رو خراب مي كنيد؟

كيقباد گفت...

خوبه . همين هم خوبه .
براي اينكه حس كنيم هنوز زنده ايم !

ناشناس گفت...

"مرد جوان" رو خوب اومدی

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...