امروز مادر یکی از دخترهای که برای تست بازیگری آمده بود به دستیارم اصرار کرده بود که خودش هم تست بدهد.
از آنجا که یک نقش خیلی فرعی برای زنی میانسال لازم داشتم ،قبول کردم
زن وارد شد و متوجه شدم که نازیبا است (معمولا مادرهای زیبا هنرجویان، این احساس را دارند که حیف شده اند و اگرنه برای خودشان سوفیا لورنی بوده اند)
زمان تست دادن هم حتی یک جمله بسیار ساده و بسیار کوتاه را نتوانست اجرا کند و یا حتی از روی کاغذ بخواند؛ حتی تلاشی هم برای اجرای بهتر نمی کرد.
گیج شده بوده ام ،پس دلیل اصرارش چه بوده است
دستیارم پرس و جو کرد
معلوم شد فقط می خواسته وقتی به خانه می رود، به "دیگرانی" بگوید که تست بازیگری داده است.
۵ نظر:
کاش آشنا بودیم با هم یه نقشم به من می دادی.این حس حیف شدگی رو منم دارم:)با اینکه مادر میان سال دخترجوانی نیستم.
سلام گیس طلا حس حف شدگی منم زنده کردی
یعنی میشه از ما هم تست بگیری به حرمت چند سال وبلاگی که از تو دوست داشتم و خوندم یکی دو جمله هم بلدم و احساس نیمه حیف شدگی هم دارم بیامممممممممممممم
خانم طلا یه جای دنج پیدا کردم
"کافه کفیشه" خیابون سنایی
تازه بارمن اونجا هم بدرد سوژه بودن می خوره.
خوبه نزدیکه یه سر می رم
ارسال یک نظر