۱۵ آبان ۱۳۹۴

تيمارستاني بزرگ و هم سلولي هايمان

داشت با هيجان تعريف مي كرد كه وقتي  خبر فوت تنها برادر جوانش را داده  اند، او و خواهرش در راه شهرستان صورتشان را بند مي انداختند كه تر و تميز به مراسم برسند

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...