در تعطيلاتي دردناك هستم. همه را از خودم رنجاندم و خودم در احساس تنهاي و بي گانگي دست و پا مي زنم. سالها دوري از خانواده ايا اين چنين مشگكل دارم كرده و يا از ابتدا چنين بوده ام. با اينكه مي دانم در زندگي تنهاي خودم نيز هيچ هديه اي منتظرم نيست. نمي توانم اين بودن در ميان افراد خانواد را نيز تحمل كنم. احساس عذاب وجدان و خشم پنهانم بر عليه كساني كه بايد دوستشان داشته باشم چنان دچار تناقضم مي كند كه ديوانه مي شوم. و اين تراژدي تكراري هرسال و هر سال و هر سال
عيد نا مبارك در استانه سالي نا اميد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر