۹ مرداد ۱۳۸۴

مرد بی وفا

رفتم خونه یکی از دوستان یک دوست خوشگل قد بلند برنزه او هم امده بود و چقدر زود تفاهم شکل می گیرد زمانی که نام مقدس مرد بر زبان می اید
چقدر من این صحنه را دیده ام از اولین بار کی بود؟ 12 13 ساله بودم که دوستم در حیاط مدرسه از پسرکی صحبت کرد و حالا که این همه سال می گذرد...هنوز هم من شنونده روایت های عاشقانه هستم
باز هم تعریف کردن ماجرا با ذکر جزئیات چقدر ما به این نکات ریز اهمیت می دهیم و هرکدام را نشانه می دانیم ما زنان به نوعی سمبولسم خاص خود اعتقاد داریم که هر چیز ی یا علامت دوست داشتن است یا بی وفایی هیچ حالت دیگری ندارد
هرسه عاشق بودیم یک بطری ویسکی هم در این جمع بود و ما با تمام توان تلاش می کردیم که مست شویم که فراموش کنیم تلاشی احمقانه که به تهوع و گریه و سرگیجه ختم شد
دخترک جذاب در حالی که گیلاس در دستش بود به من می گفت: تو تاکسی نشسته بودم که صدای اذونو شنیدم من همیشه صدای اذون دیوانه ام می کنه قلبم شکست به خدا گفتم: برام روشن کن تکلیفمو با این مرد مشخص کن همون موقع بودکه زنگ زد صدای اون می اومد ما با من حرف نمی زد صدای اون بود که گفت: کجا خانم؟ حالاچرا اینقدر عجله داری ...بعد از مدتی صداش اومد که گفت: من علی هستم شما ... و من فقط صدای یک زن شنیدم...همین
دنیا روی سرم خراب شد

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...