۱۰ آبان ۱۳۸۵
یک اتفاق ساده
همیشه بعد از گذراندن یک دوره فشار، اشک ها شروع می شن...حالا به هر بهانه ای ..صبحا و شبها ..تو مترو و تو خونه ...فقط وقتی تنهام.... فیلم ها بهانه خوبی هستند سریال های تلوزیون..درست وقتی که دیگر هیچ بهانه ای ندارم ...می ایند قطرات درد قطرات تنهایی ...نمی خواهم شکایت کنم من از هیچ چیز پشیمان نیستم و حسرت شکل دیگری را هم ندارم ...اما می توانست اتفاق کسانی دیگر را سر راهم قرار دهد که این همه ازار نمی دیدم ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
منم هميشه همين فكرو مي كنم! مخصوصا كه تو دلم طلب يه مدل ديگه رو داشتم! ببخشيد كه من دارم واسه نوشته هاي 100 سال پيشت نظر مي دم ، من از آخري شروع كردم ، دارم همه رو مي خونم تا آخرررررررر. حتي يه دونشم حاضر نيستم جا بندازم.
ارسال یک نظر