داشتم سگ اندلسی را تحلیل می کردم در صحنه ای که جعبه است و باران و دستمال کاغذی و کروات..هرچی فکر کردم هیچ چی به ذهنم نرسید گفتم فرویدی نگاه کنم جعبه و کراوات شد دستگاه تناسلی مردانه و زنانه ...خب خودتون حدس بزنید چه فاجعه ای می شه دستمال کاغذی و بارون ...وای دارم می میرم از خنده
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
سلام.بهت هي مي گم ندا بده ياهو مسنجرت رو برات راه بندازم گوش نمي كني. اينو ببين
http://360.yahoo.com/profile-VOp51aMiRKdPpTaOdRzSXoyL
ارسال یک نظر