همکارم به من زنگ ز د و گفت که با مدیرش مشکل داره ..برای اینکه از سرش خلاص شدم بهش گفتم که یک نامه به مدیرش بنویسه و چیزهایی که در حالت عادی می خواد بهش بگه و نمیتونه، بنویسه ولی پست نکنه ...روشی که یه بار تو یکی از این کتابهای عامه پسند مثلا روانشناسی خونده بودم...
امروز که اومدم خونه برام پیغام گذاشته بود و تشکر کرده بود که این کارو کرده و جواب گرفته!!!
تو فکرم یه چند تا نامه بنویسم.....
۱۵ مهر ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
پس لطفاً وقتی نامه ها رو نوشتی بذار اینجا تا ما هم بخونیم
ارسال یک نظر