۱۱ تیر ۱۳۸۷


دخترک گریان وارد خونه ام شد...حدس می زدم جریان چی باشه ... شک کرده بود که نامزدش بهش خیانت می کند و اون روز براش یه تله گذاشته بود...اما ..در یک تعقیب و گریز برای گرفتن مچ نامزدش و دختره توی پارک، باباشو دیده با یه خانمه در حال دل و قلوه دادن!!!
حالا مگه من می تونم نخندم؟

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...