۱۷ بهمن ۱۳۸۷

مازوخیسم



مزه نمی ده به خدا اصلا مزه نمی ده که با تاکسی بری جلوی سینما پیاده بشی و از در وارد بشی بلیط بدی بری داخل سالن فیلم جشنواره نگاه کنی..
خب پس اون همه هیجان وانتظار توی صف ،سرما و بارون وخنده وشوخی چی می شه؟
ازسینما بیرون اومدم وبقیه بلیطهای اون شب را پسری دادم که با حسرتی آشنا به کسانی که داخل می رفتند نگاه می کرد....
تا الان صداها فیلم بدی نبود...نمی دونم چرا هرچی کیانیان می چسبه رویا نونهالی نمی چسبه...هرچند خیلی خوشگل شده بود ها...

۹ نظر:

Unknown گفت...

yadesh be kheir :)

ناشناس گفت...

Jaye ma ham khali konin

ناشناس گفت...

خوش به حالت . ( این جمله را با تاکید بر حرف ش و الف بخون یه چیزی تو مایه های حسرت )

ناشناس گفت...

چه گیس طلا خانوم مهربونی !
دلم می خواد بپرم بغلش

ناشناس گفت...

امسالم به رسم این 4 سال گذشته تموم بیلیطهای من بدون استفاده سوخته میشه
نمیدونم چرا هر کاری میکنم اصلا دست و دلم نمیره برم تو اون سالن و فیلم ببینم
http://damoonk.persiangig.ir/image/3.jpg

Lmira گفت...

:)
منم خوشمم یاد راحت و نکته دار مینویسی.
خوشوقتم! :)

ناشناس گفت...

دلم خواست. وقتشو ولی اصلا ندارم این روزها.

ناشناس گفت...

خيلي دست و دلبازيد ! منم مي خوام

ناشناس گفت...

شايد چون خوشگل بوده نمي‌چسبيده!!!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...