۱۲ آبان ۱۳۸۸

رسام


سایت خبری بالاترین را همیشه با سرعت زیادی مرور می کنم. خبر مرگ هم جزو قدیمی این احبار هست.اونا را هم می خونم حالابا سرعت کمتری و می رم سراغ خبر بعد

اما بعضی خبر های مرگ باعث می شه که خبرها را ول کنی و گذشته بریزه روی سرت...

اون وقت این تصاویر نوجوانی و جوانی تو است که با سرعت مرور می شه ...

با اونا زندگی می کنی ،زندگی ات را پر از تصویر وکلام و خاطره می کنن و وقتی می رن حس می کنی یه قسمت از زندگیت هم با اونا رفته...یک قسمت پر لذت

۱۰ نظر:

كيقباد گفت...

خانه ي سبز در نوع خودش شاهكاري بود . اونم توو اون دوره كه افتد و داني .
حتي براي راضي نگه داشتن صدا و سيماييان توو يكي دو قسمتش داستان يه جانباز رو روايت كرد با بازي رضايي .
آقا چه كردن اين دو تا ، رضايي و خسرو شكيبايي . چه كردن . اگه كسي پيدا بشه و اين قسمت رو ديده باشه و اشكش در نيومده باشه ، احيانا يه چيزيش ميشه !
يادتونه جايي كه به زبون گنگي يا زرگري با هم حرف ميزدن ؟

زیژخک دیوانه گفت...

تنها فوبیای زندگیم:
رفتن

نگار ایرانی گفت...

برنامه های شادی که توی دوره شادی ممنوع برای بچه ها ساختند واقعا قابل تقدیره،همسران و خانه سبز هم که پر از شادی و نو آوری بود. اما توی این دوره تاریخی رفتن هم خودش هنری است.

بـانـو گفت...

خانه ی سبز رو همه یادشونه....

مارال گفت...

من هم وقتی خبر رو توو بالاترین خوندم دقیقا حس تو بهم دست داد. یادش به خیر. حیف شد

الهام - روح پرتابل گفت...

شاهکارش خانه سبز نبود
اما قطعاً شاهکارترینش بود
بعض کردن نباید عجیب باشه

kheshkheshe barghaye paeez گفت...

رنگ دوران نوجوانی پرید

ناشناس گفت...

می خوام انقدر گریه کنم تا جونم در بره

ارماییل گفت...

چرا اینقدر زود آخه ؟
نشد که ساخته ای ازش ببینم و گریه و خنده کنار هم نباشه . سبک منحصر بفردی داشت.
اه من دلم نمیخواد فعل زمان گذشته استفاده کنم.

ارماییل گفت...

گاهی فکر میکنم با رفتن آشناهام و دوستام و عزیزانم. یه تیکه از من زیر خاک میره . برای همینه که نمیتونم نسبت به خاک بیگانه باشم. یه مشت خاک رو که بگیرم دونه دونه خودم هستم که میچکم از لای انگشتهام.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...