۲۵ اسفند ۱۳۸۸

چهار شنبه سوری

از بیرون صدای انفجار می یاد و من فقط منتظرم تا این روزهای آخر بگذره..

۸ نظر:

نارجیله گفت...

حیف نیست بگذره

Unknown گفت...

درست مثل من از صدای انفجار سر درد گرفتم
کاش صدای شادی بود حد اقل دلخوش بودیم به اون صدا اما این صداها واقعا عذاب آوره.

آرزو گفت...

مي گذره عزيزم، مي گذره ...و اين بزرگترين حسن اين دنياست !

سندباد گفت...

آدم یاد گزارش این خبرنگارا از وضعیت عراق و ... میفته

شهرزاد گفت...

ان شائ ا..و به خوشي بگذره!

Unknown گفت...

به من که خیلی خوش گزشت
یک جمع خانوادگی رفتیم باغ و از روی اتیش پریدیم نه طرقه بود و نه انفجار

ميترا گفت...

گيسو طلا!
از بالش هاي لايكوت چه خبر !!
گيسو طلا جان !
خواستم سال نو رو بهت تبريك بگم !!
وبلاگت يه سادگي خاصي داشت توش هميشه برام !
خواستم اينرو بهت بگم !
خوش و موفق باشي !
دوست دنياي مجازيه تو !
ميترا!

محمدرضااااااااا گفت...

اون نیمکت چوبی رو به ما قرض می دی عید روش یه دست تخته نرد بازی کنیم؟

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...