یعنی این چند روز که دربدر آژانسها هستم مدام به این فکر می کنم چرا بلیط برگشت نخریدم ؟ و اصلا هیچ طوری یادم نمی یاد چرا؟
ولی حداقل امیدوارم که اون موقع یه دلیل منطقی داشته بودم
که البته .....
گمون نمی کنم
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
۷ نظر:
سلام گيسو طلا
آخه آدم شيراز باشه اول باهار
اونوقت دنبال دليل بگرده ؟؟؟!!!!
اينجو شيرازه ! الان اول باهاره !! وووي نكنه يادت رفته دختر :D
حتي اگه منطقي هم نباشه دليلش اون موقع اينجوري حال كردي كه بليط برگشت نخري.
مي دوني كه چي مي گم؟!
کلا هیجان خوبه. آدم که خیلی در زندگیش احساس نگرانی و استرس نکنه، ممکنه از خوشی بمیره!
جو گیر دیدار با خانواده و لمس بوی شب بوها و صدای سیر سیرک ها و نغمه ی قل و قل قل سماور مادربزرگ و و قس علی هذا بودی به خرید بلیط برگشت فکر نکردی ...
ماها مثلا - به گمان خودمون - عاقلای خونواده ایم و خدا می دونه تو چشم همون خانواده ( که ازش فرار می کنیم ) چه اوسکولایی هستیم ...
:))
چند تا حالت طرح می کنم تو بگو ممکنه کدومش باشه
1: پول هواپیما ( یعنی دلت نیومده یهو پول زیاد پیاده شی برای هم رفت و هم برگشت )
2: تردید راجع به برگشت با اتوبوس با توجیه دیدن مناظر بهار در جاده ها اما با آبخوری از سرچشمه اصلی صرفه جویی در پول بلیط هواپیما
3: احتمال برگشت با وسیله ی یکی دیگه از دوست و فامیل با توجیه عشق و حال و موزیک گوش کردن و پوست تخمه ریختن کف ماشین و باز با آبخوری از سرچشمه اصلی صرفه جویی در پول بلیط هواپیما
4: حالت " نمی خواهم به بازگشت فکر کنم " برای توجیه اینکه فعلا پول بلیط برگشت هواپیما را نقدا ندهم
اگر زودتر مطلع می شدیم با کمال میل با خودمان به این شهر کثیف برتان می گرداندیم.تو راه برگشت کلی با خانم"ل" دوست می شدید. هم محل هم که هستیم. یعنی صاف دم در منزل پیاده تان می کردیم
hamishe ie dalili hastesh ;)
ارسال یک نظر