بچه های قدیمی تئاترم به دیدنم اومده بودن. هنوز یادشون بود که نون پنجره ای دوست دارم ولی من یادم رفته بود اونا حلیم بادمجون شیرازی دوست دارن و کشمش پلو درست کرده بودم و اونا هم به همین علت می خواستن شیرینی را با خودشون ببرنش!
برام از ماجراهای جذاب دانشجویی، سفرها ، شیطنت ها و دغدغه هاشون می گفتند. سر میز ناهار وقتی به حرفاشون گوش می دادم همزمان فکر می کردم که بزرگ شدنشون نه تنها از من دورشون نکرده که اتفاقا یه جوری بیشتر درکشون میکردم و تردیدهاشون برام اشنا بود و با اندکی غم به دردهای که در انتظارشان خواهد بود فکر می کردم، رنجهای بزرگ شدن و پوست کندن، رنجهای مُردن و دوباره به دنیا امدن و ما زنان که هفت جان و هفت چهره داریم، این همه را تاب می اوریم با زخمهایی که مانند مردان به نمایشش نمی گذاریم ....اما تاب می اوریم
۱۲ نظر:
دارم به این فکر می کنم که ما زن ها چه صبر زیادی داریم،هر چی زجر می کشیم کنتر restart می شه و ما باز دوباره شروع می کنیم به صبر کردن،عجب بی عاریم ما زن ها.
کلاً رنج، همراه همیشگی آدم بوده و خواهد بود! مرد و زن ندارد! تا اینجا فقط من این را تا حدودی فهمیده ام که وقتی رنج عمیق و طولانی می شود، خودش خود به خود می رود به لایه های زیرین و فقط گهگاهی خودش را نشان می دهد. شاید غریزه ی آدمی این طوری است تا دوام بیاورد.
سلام
مدتهای مدیدی میشه که میخونمت از لینک آق بهمن بلاگت رو پیدا کردم و تقریبا همه پستها رو میخونم . متفاوت نوشتنت رو خیلی میپسندم . دلنشین و عمیق مینویسی . شاد باشی . سال تازه مبارک . و با پست امشبت موافق نبودم . قرار نشد فقط رنجای خودمون رو ببینیم . همه رنج میبریم . یکسان و مساوی . گیرم که مردا خیلی بیشتر ولی هیچوقت که عنوانش نکردیم . بازهم میخوانمت اگرچه بدون کامنت.
ras migi... harfe dele mano zadi...
:بوس
سلام خوشحالم که برگشتی،
وبا مطلبت همدلی میکنم
اون چیزی که صبوری زنها رو از مردها متفاوت میکنه ماهیت رنجهاشون هست نه فقط رنج بطور عام.
گاهی که خونسرد بودن خودم و همکاران خانم رو در مواجها با مشکلات کاری-فقط-میبینم و ادعاهای پرطمطراق همکاران و مدیران آقا رو، بدجوری دلم به حال خودمون میسوزه، اما ای صبوریها نتیجه داره. اگر که ماهیت زن بودن رو حفظ کنیم.
ایزابل آلنده میگه: در جامعه آینده ارزشهای زنانه نقش بسیار مهمتری خواهند داشت من به این مساله ایمان دارم.
زنها اختلافها و مشکلات رو با گفتگو بهتر حل میکنند تا از طریق رویارویی، مردها خودشان را زیادی جدی میگیرند و فکر میکنند خیلی مهمند در حالی که ما زنها میدانیم که نیستیم، این امتیاز بزرگیست!"
ببخش روده درازی کردم
قال الله الحكيم في كتاب المبين :
خلق الانسان في كبد.
صدق الله العلي العظيم .
ترجمه : همانا انسان را در رنج و سختي خلق كرديم .
اينجوريه كه اينجورياس بابا جان !
زلیخا گفتی و کردی کبابم گیس طلا جون...
جالبه كه همين الان قبل اينكه اين پستتو بخونم داشتم به درداي زنا فكر مي كردم و به اينكه بر خلاف اونچيزي كه همه فكر مي كنن اكثر ما دردمونو توي خودمون مي ريزيم بي اينكه هيچكي بفهمتش ...
چه حرف دلمو زدي . دوس دارمت خيلي*
چقدر این دو خط آخرت به دلم نشست.
منم میخواستم بگم که چقدر شبیه شما شدن. اونجایی که وسطای خوندن پست بودم و از شیطنت و سفرهاشون گفتین. که خود شما هم چند کلمه بعدتر، گفتین همینو :)
باید قدر دونست این تاب آوردن هاتون رو. اینو جدی میگم...
منم می خواستم بیام،می خوام بیام هنوز
یعنی می یام از این پس
بهتون گفتن که؟شنبه ها و چهارشنبه ها
ولی گمان نکنم که هفت جان و هفت چهره داشته باشم
من خیلی پیر شدم
خیلی
ارسال یک نظر