۲۱ فروردین ۱۳۸۹

الکی خوش

برچسب حروف کهنه روی لپ تاپم را برداشتم بعد با دستمال مخصوص همه دکمه ها را تمیز کردم و بعد از اون برچسب های جدید را چسبوندم و نمی دونم چرا از خوشی دارم می میرم...

۱۴ نظر:

alich گفت...

احتمالا چون بي جنبه اي D:
ولي چون ما مثبت هستيم مي گيم چون توانايي لذت بردن از چيزاي كوچيك رو داري (;

بکتاش گفت...

یه تغییر کوچیکم حتی ناجور حال می ده گاهی!

SnowNotes گفت...

آره، خــــــــیلی می چسبه!
(-:

عسل چشم گفت...

دلیلش سلامت روانه...همین.میدونم قدرشو میدونی...

ناشناس گفت...

الکی خوش؟ آن ها که دنبال "چیز"های بزرگتر بودند که با آن خوش شوند یافتند؟ خوش شدند؟ اگر شدند تا کجا شدشان؟ سیر شدند.
یا نه باید خیال کنم گشت و گذار گسیو هم برای پیدا کردن "زیر خاکی" است و گرنه ایشان را چه گشت و دیدار "دو"باره به کُره بند؟

ـ شبق موهایم را ببنی می میری دختر.

این که من دارم کارش از برچسب گذشته است. چون "بر" ندارد. نه کسی برش است نه کسی را در بر دارد. همین گوزی است که دیگر برایم جا افتاده است. برای ت J ساییده ی پیش چشمم را بزنم.
تی قربان
jaanaaam fidaie too tooo mach

Unknown گفت...

:(( khoshabehalet manam budam kolli shado shangul mishodam...mane khar andar kafe userfriendly budane apple ,ye macbooke apple dar shodam,va hala har 3shanbe ke baiad gozaresh kar tahvil bedam, ba kolli ashko ghosse be laptopam negah mikonam ke chera laptopam farsi nadaree,va chera nemitunam mofto majjani ye filtershekan dashte basham va kheili chizaie dige...baraie hamin daram ba hasrate tamam be barchasbhaie ruie laptopet negah mikonam,yani mishe manam ye ruz....khodaya 

حواس پرت گفت...

ایول! منم بعضی موقع ها با یه همچین چیزایی کلی کیف می کنم!
هیچ وقت یادم نمیره وقتی 9-8 سالم بود یه ساعت کامپیوتری داشتم که بعد از مدت ها یه روز دیدم صفحش یه جوری شده! بعد تازه متوجه شدم که روی شیشه ی ساعت یه پلاستیک نازک کشیده شده و وقتی اونو کندم یادمه یک روز کامل خوشحال و خرکیف بودم که صفحه ی ساعتم چقدر شفاف شده! و هر پنج دقیقه یه بار به ساعتم نگاه میکردم که چقدر جوون شده!

بهمنگ گفت...

مدو میزنه، جیکو میرقصه. لذت ببر از زندگی

فرید وحدت گفت...

مادرک می گه:آخه کاکو شیرازی ها زیر سقف لقمه از تو گولوشون پایین نم ره...
چهل سال است که شیراز رادوباره ندیده ام و چهل و دو سال دارم.در تمامی این سالیان اخیر شیراز را با گذشته و حالش در نوشته ها احساسا کرده ام و به آنها که دیده اند رشک برده ام.اکنون می ترسم در این جهان ویرانه ای که در ذائقه ما جا باز کرده است آنچه که اندیشیده ام نباشد.نوشتن شما رنگ و بوی فذهنگی را دارد که سخت صمیمی است.موفق باشید

فریدا گفت...

آدم خوبه الکی خوش باشه کلا !!

هيچكس تنها نيست... گفت...

خوب خدا را شكر هنوز به شيرازي بودن خودت پايبندي.
نشونش هم اينه كه هنوزم چيزهاي الكي،الكي خوشالت مي كنه دده.

زير سايه حق غريب تندرست باشي.

هيچكس تنها نيست... گفت...

خوب خدا را شكر هنوز به شيرازي بودن خودت پايبندي.
نشونش هم اينه كه هنوزم چيزهاي الكي،الكي خوشالت مي كنه دده.

زير سايه حق غريب تندرست باشي.

رویا گفت...

اگر لاک قرمز میزدی چفدر ذوق میکردی. و یه زنجیر جنگول منگول دور مچ پا

fateme گفت...

ذوقت کاملا مشهود بود

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...