- پس چرا با بقیه نرفتین اعتراض؟
- برای چی بریم پاریس؟
-پاریس؟ من گفتم پاریس؟ می گم چرا با بقیه دانشجوها نرفتید اعتراض؟
- حالاچرا باید باید بریم تو تراس
-!!!!
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
۱۲ نظر:
اون مث تو نمیشه ! اما تو مث اون میشی
پیرا رو اذیت نکن :)
چیجوریه که هر چی دیوونست به تور تو میخوره؟!
اما من فک میکنم تو هم دنبال سوژه ی خنده میگردی! بعله!
حالا واقعا چرا باید می رفتن ؟
حالا چرا بايد ميرفتن تو تراس؟؟؟؟
يه پست نوشتم در مورد يه نوع رابطه. رابطه ي انسانها و خدا.خوب فرقش شايد با بقيه اين باشه كه نگاهش يه جور ديگه اس.
خوشحال ميشم تشريف بياريد.هرچند نظرتون برامون خيلي با ارزشه اما به شاخه گلتون هم به نشانه ي خوانده شدنش مفتخريم.
از این به بعد وبلاگت رو میخونم
خیلی خوشم اومد از سبک نوشتنت
خوب شد از ایران اومدم بیرون وگرنه هیچ وقت نمیدونستم یه گیس طلا هست که چند ساله با پشتکار وبلاگ مینوسه
من در جایی نزدیک قطب شمال زندگی میکنم
منم یه دیونه ی دوست داشتنی ام!!!
چون نشستم از سال 2004 تا 2007 همه پست هاتو خوندم!!!
آخه لامصب چطور توی یه سال 355تا پست نوشتی؟؟؟ با اون کالیبر شیرازیت!!!
اینجا در قطب شمال ساعت 4 صبحه و دیگه داره روز میشه
بقیه اش باشه واسه فردا شب...
چه ديوونه هاي عاقلي...
با سلام
مرسی از کامنتته هر روز در دکانم را با وبلاگ تو بالا میکشم .
علتش هم اینه که یک شادی ذاتی در نوشته های شما میبینم .و یک نگاه ظنز به اطراف .با توجه به فضا کنونی وبلاگ نویسی که رگه های پر رنگی از غم خواسته یا ناخواسته توی نوشته ها هست .این نگاه شما غنیمته.
مرسی که سر زدی
راستی اگه بخواهی یه شاه کلید برای این کسب همچین روحیه ای به من دست من بدید چی می دید؟لطفا جواب دهید.
دو تا پست آخر رو باهم میذاشتی بهتر نبود؟؟؟؟؟؟
درسته که سال مصف اصلاح الگو تموم شده اما این دوتا شخصیت یه جور بودن
ايول ! خوشم مياد هممون يه جور خودمون و زديم به خريت !
----------------------
گيس طلا جان ! منم دارم مثل تو ميشم ! هي ميام تو وبلاگم مي نويسم ... بعد فكر مي كنم ، شيش سال ديگه چقدر شبيه تر ميشم به تو !
نه ! خوبه
بالاخره تمرم شد!!!
کل وبلاگ رو از سر تا ته خوندم D:
راستی مثل اینکه از شهر من خیلی خاطره خوب داری (سنندج)؟!
ارسال یک نظر