۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

صدای صفیر

امروز یکی از دانشجوها خیمه شب بازی را کنفراس داد و در ادامه توضیحاتش یه فیلم از خیمه شب بازی هم گذاشت.
عجیب اینکه بعد از این همه سال جادوی این خیمه کوچک هنوز اسیرم می کنه.
همیکنه اون صدای زیر مبارک را می شنوم دلم غنج می رود ، اون بابا بابا کردنش، دروغ گفتن و خنده های مضحکش. ان طنزش در نشان دادن پلیدی ادمها و نترسیدنش از قدرت، اون وقتی هایی که حرص مرشد را در می اورد و هر بار از یک گوشه بیرون می یاد و جیغ می زنه و در می ره. اینکه هر بار محکم می خوره تو دیوار خیمه و باز یادش می ره اینجا دیوار بود. اینکه هر دختری را که می بیند فورا وا می رود. کولی بازیش وقتی یه زخم کوچولو بر می داره،اون قلب رومانتیکش که فورا عاشق می شه و همیشه هم شکست می خوره . وقتی جلوی دیو سپید تمام تنش می لرزه اما فرار نمی کنه
اخ که من چقدر این موجود سیاه قرمز پوش را دوست دارم و
همیشه نگرانشم...
تا کی اون با این خیمه کوچکش می تونه جلوی طلسم این جعبه های جادو مقاومت بکنه

۸ نظر:

هیچکس تنها نیست... گفت...

شاید علاقه ی همه گیر ما به مبارک از آنجا نشات بگیرد که همه ما مبارک را جزی از وجودمان و خاطرات کودکیمان می دانیم.مثل پسر شجاع یا هاج زنبور عسل.

کیقباد گفت...

عید سال 1360 ! آخرین بار بود که خیمه شب بازی را در ایام عید و در برنامه ی کودک که مجری اش فرهنگ مهر پرور - کسی یادش است ؟! - بود ، میدیدیم . بعدها خیمه شب بازی هم مثل سیاه بازی و خیلی چیزهای دیگر به تیر غیب دچار گشت . مثل آن مجری ی شیرین سخن که اندکی نوک زبانی بود و چ و ش را جور خوبی تلفظ میکرد و خیلی زود از میان ما رفت .
ماهایی که ته ته ! زمان شاه را درک ! کردیم ، یادمان است فرهنگ مهر پرور و برنامه ی کودکی که اسمش "بچه ها بچه ها" بود .
چقدر زود هزار سال بر ما گذشت !

sherry گفت...

سلام گیس طلا کاش خوب باشی
مطلبت رو خوندم، چیز خاسی نمی خوام راجع بهش بگم چرا که موضوع مهم اما قدیمی شکست سنت هایی که رووشون سرمایه گزاری نمیشه در مقابل تکنولوژیست.
اما دارم کامنت می نویسم به خاطر کامنت کیقباد عزیز که یاد کرده از فرهنگ مهرپرور، مرد هنرمند بافرهنگ و اصیلی که مثل او دیگه امروزه تو تلویزیون ایران نه گمانم که باقی گذاشته باشند.
برنامه ای که کی قباد میگه من یادم نمیاد اما مهرپرور را نمی دانم که جرا هرگز فراموش نمی کنم و حتی گاهی در این سوی زمین به یادم آمده. هیچ آشنایی شخصی جز از طریق برنامه های رادیو و تلویزیون باهاش نداشتم اما به یاد دارمش. دوست صمیمیش منوچهر آذری بود که با هم کاملا متضاد بودند، آذری شلوغ و بدقیافه، مهرپرور آرام و مرتب و مودب؛ اما هر دو مردمان باریشه ای بودند یعنی آذری هست.
به هر حال یادی شد این هنرمند از دست رفته که یادش گرامی و روانش شاد

ناشناس گفت...

باید از هنرمندانی که این هنرهارو زنده نگه میدارن تشکر کرد. کور و کر و دور باد دشمنان این سرزمین و فرهنگ گهر بارش.
به کیقباد: منم یادم هست. منم عاشق سیاه بازیم. یاد همه هنرمندان از میان ما رفته رو گرامی میداریم البته فقط مردمیاشونو...

ناشناس گفت...

افرین کیقباد جالب اینجا بود که مدت ها ست ناخودآگاه به یاد فرهنگ مهرپرور بودم اما اسمش یادم نمی اومد اما صداش هنوز بعد این همه سال تو گوشم هست با اون لبخندش . برنامه صبح جمعه رو هم در رادیو با منوچهر آذری با هم بودند. یادش به خیر.نمی دونم بچه های امروزی در آینده شیرینی خاطرات گذشته ما رو می تونند تجربه کنند؟

خسته گفت...

برنامه بچه ها بچه ها را نديدم چون نبودم! اما فرهنگ مهرپرور را خوب بياد دارم با خنده هاي شيرين و صورت مهربان! مرسي از تو گيسو طلاي خوب و از كيقباد كه يادآور اين هنرمند فقيد بود. اما بر ما هرجي نيست اگر خود بر و بچه هاي راديويي و همكار هم ديري است يادي از ايشان نمي كنند.

ارنی گفت...

به کیقباد می گم چه خوب کردی به یاد همه ما آوردی و حیف که ماهایی که این اندک را دیده ایم و گاهی یادمان می آید خودمان هم اندکیم...

روزبه گفت...

سلام
گیس طلا وبلاگ خوبی داری اگه دلت خواست به ما هم سر بزن.
http://yeknegahe.mihanblog.com

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...