خب من امروز تازه متوجه شدم که تا اخر ماه وقت دارم تا این فیلمنامه را بازنویسی کنم. خب دقیقا تا اخر ماه وقت دارم تا گزارش شش ماه تز دکترا را بدم و دقیقا تا اخر ماه هم باید خونه راعوض کنم و تا اخر ماه باید سئوالهای امتحانی سه تا کلاس مختلف را بنوبسم و ازشون امتحان بگیرم و برگه ها را تصحیح کنم و نمره ها را اعلام کنم.
و از شدت استرس و غصه تا الان گرفتم خوابیدم بعد هم که بیدار شدم گوجه سبز خوردم و ظرفها راشستم و کف اشپزخانه را تی کشیدم و به گلدانها اب دادم و حتما الان هم می خوام فارسی وان نگاه کنم دیگه نه؟
۱۵ نظر:
منم تو این جور مواقع معمولاً اولین راه حلی که به ذهنم میرسه خوابیدنه! بالاخره باید آروم شد تا فکرت سرجاش بیاد یا نه! وقتی هم که بیدار میشم خب گشنمه! بالاخره باید سیر باشم تا فکرم سر جاش بیاد یا نه! بعد حین خوردن دستت میره رو ریموت کنترل لعنتی و ...
من میرم خرید اینجور وقتها...یا میز توالتم رو گردگیری می کنم...که یک روز طول می کشه حداقل!
افرین گیس طلای خودم....خودتو عشق است..بیییییییی خیال دنیاکمک خواستین ماهستیما واللو
خب جالبه، هرجا ميري صحبت از فارسي1 هستش. چرا؟
اما تو زمانهايي كه آدم هنگ ميكنه بهترين كار اينه كه آدم تلويزيون نگاه كنه تا ذهنش آزاد بشه.
كمك خواستي سوت بزن...!
با این برنامه ریزی دقیق حتما به همه کارهات می رسی. شک نکن!
بعد از اين كه گلدونا رو آب دادي، يادت باشه سلام همسايه رو هم جواب بدي :دي
مثلا می تونیم توی تصحیح برگه ها و نوشتن لیست نمرات کمکت کنیم
یا تایپ گزارشهات ...
* همون سفری دیگر رو دیدی ؟ ( چشمک )
ایشالله موفق باشی
روشت کاملا جواب می ده!راست می گم.
حسودیم هم شد، دوست داشتم می تونستم بخوابم و بعد پاشم و گلدونا رو آب بدم
همه کارارو که انجام دادی بهمون خبر بده!
عکس العملت کاملا طبیعیه:دی
من هم دقیقا در شرایط مساوی که نه کمی بد تر گیر کردم چون من باید انتخاب کنم بین گزینه بد و بدتر و کاش قرار بود مثل تو یه کاری کنم باز یه کم وضع بهتر بود و من چون می خوام از فکر کردن به بد و بدتر فرار کنم حاضرم کار جابجای و پیدا کردن خونتو انجام بدم شاید ذهن ام آروم شه :) کافی بگی چی می خواهی ;)
امیدوارم ان همه کاری که تا آخر این ماه داری یه توجیه نباشه برای این که تا آخر این ماه نخوای پست جدید بنویسی،ت آخر این ماه خیلی روز باقی مونده
بابابیخیال دنیا و آخرت،دنیا دو روزه، دیروز و فردا!
بازگشت به متد شیرازی ؟؟؟
واقعا کولاک جواب می ده ... هبعد 2 روز همچین آدم از عذاب وجدان به خودش می پیچه که تخته گاز، می ره جلو...
به اونایی فکر کن که اون فیلمو که تو داستانشو نوشتی باید ببینن ... برای همین خودتو موظف حس می کنی براشون چیز خوبی بنویسی و روی اون کار وقت بذاری . ممکنه اثر بذاره . فقط ممکنه .
دور از جون
ارسال یک نظر