آبجی بزرگه، مادرک را برده دانشگاه وین که ببینه اون کجا درس می خونه.
مامان اونجا می گه: وقتی آدم تو راه علم را بره ، خدا هفتادتا ملائکه می فرسته که مراقبش باشن
موقع بیرون اومدن مجسمه ها رو می بینه ، می پرسه اینا کین؟ می گن الهه های یونانی، می گه: ها ااا همو درس گفتم، اینا همو ملائکه که گفتم هسن !
مامان اونجا می گه: وقتی آدم تو راه علم را بره ، خدا هفتادتا ملائکه می فرسته که مراقبش باشن
موقع بیرون اومدن مجسمه ها رو می بینه ، می پرسه اینا کین؟ می گن الهه های یونانی، می گه: ها ااا همو درس گفتم، اینا همو ملائکه که گفتم هسن !
۹ نظر:
چرا از این ملائکه ها سراغ داشنجوهای کوی دانشگاه نیومدند؟
نامردا فقط تو وین می گردند.
عاشق مادرک َ م ...
سلام
ممنون که به سین دخت سر زدید روز وبلاگ هم لابد مبارک :)
vay ke mamanet kheili bahale
ba oon shirazi harf zadanesh
del hamaro borde omid ke
mana bashe
be pangooli, oomadane malaek
ro faramoosh kon hame ja dar
eshghale abalise
چه مامان باحالی داری ...ساده و شیرین زبون ....
مادرک ها چیزای رو می بینن که ما نمی بینیم...
یک شاخه گل سرخ برای مادرک
ey jaaaaan
manam baahaaashoon miram safar indafe
ارسال یک نظر