۲۳ تیر ۱۳۹۰

توصیه های گیس طلایی


آدمهای زیادی را می شناسم که بلاتکلیفند. بلاتکلیفی امری است که هر انسانی در دوره ای از زندگی آن را تجربه می کند. عین همون شتره است.

من از بلاتکلیفی متنفرم به همین خاطر سریعا یک تصمیم می گیرم( که معلوم هم نیست خوب باشد یا بد)اما بهتر از بلاتکلیفی است. بعضی وقتها علت بلاتکلیفی آدم به ماجرایی در بیرون مربوط است که از همه دردناکتر است. اتفاقا در این مورد یک تصمیم وحشتناکتر می گیرم تا نیروی بیرونی مجبور به کنش شود و (طبعا عموما هم بر علیه من) اما بهتر از بلاتکلیفی است... این از خودِ آدم



حالا می ماند برخورد با آدم بلاتکلیف

دو حالت داره یا تازه کار است یا مزمن:

اگه تازه کار است ازش یه مدت دور می شم ، برای یه مدتی گوزپیچ هست و بعدا بالاخره یه راهی پیدا می کنه (کمک؟ اصلا، بلاتکلیفی عین بواسیر یه مسئله شخصیه، اون باید تو تشت ضماد بشینه نه من)

اما...


آدمی بلاتکلیفی اش مزمن شده . اینا دیر قابل شناسایی هستند. شاید حتی خودشونم نمی دونن بلاتکلیفن ، حتی برای بلاتکلیفیشون شعر می گن، وبلاگ می نویسن، فیلم می سازن با دوستاشون دور هم جمع می شن و از بلاتکلیفی فلسفه می بافند، اگر هم بدونن بهش افتخار می کنن. خیلی آدم جذاب می شناسم که بلاتکلیف مزمن اند و بدتر از همه اینه که مسری اند. یعنی تو رابطه هاشون هم بلاتکلیفن، بنابراین آدم را هم بلاتکلیف می کنن ، من آدمای می شناسم که چندین سال به خاطر یه بلاتکلیفِ مزمن ، بلاتکلیف موندن، بلاتکلیف شدن

و چکار باید کرد؟



یعنی با لقد بزنین در ماتحتشون، بزنید ها ... بزنید

و اصلا درگیر چس و فیس و کلاس و کلامشون نشین



اینا ایدز دارن، خوب هم نمی شن، ک ان د و م هم استفاده نمی کنن

۱۴ نظر:

maahoor az chaghaleh badoum گفت...

بلا تکلیفی یعنی‌ چه؟ اصلا در چه زمینه‌ای؟ نسخه خوب پیچیده شده بود ولی‌ عضو دردناک مشخص نشده بود!؟

هومن گفت...

خب حالا که شما که تکلیفت روشنه بگو بقیه بلاتکلیفها هم یاد بگیرن. مثلا شما چه گلی به سر خودت می زنی معمولا؟ تکلیفت در زندگی چیه، چه رسالتی بر عهده داری. یک کم آگاه می کردی ملت رو.

بهار گفت...

قربون دهنت!‌ اینایی که گفتی رو کسی میفهمه که چند سال درگیر یه موجود بلاتکلیف مزمن شده باشه

حواس پرت گفت...

میفهمم چی میگی!

اميد گفت...

گل گفتي گيسو

اینانا گفت...

یکی و بگو که تکلیفش رو می دونه...

الا گفت...

بلاتکلیفی رو از جنبه منفی نگاه کردی گیسو جان.
بلاتکلیفی میتونه آغاز یک حس باشه برای حرکت و تغییر در جایی که هی در جا میزنی و زیر پاتو گود میکنی. من همیشه این حس رو جدی میگیرم تو خودم. و روش کار میکنم تا ببینم مشکل کجاست و چرا وضعیتی که توش هستم دیگه جواب نمیده. این حس بلا تکلیفی حس اذیت کننده و زجر آوریه اما خیلی خیلی نرماله و میتونه خیلی هم سازنده باشه. و ضمنا بعضی اوقات با کمال میل به بلاتکلیفها و غرغرشون گوش میدم که فاز بلاتکلیفی خودمو تشخیص بدم و طبقه بندی کنم. و برعکس از اونایی که میگن همه چیز اوکی فرار میکنم.

ارماييل گفت...

راستش من از آدماي بلاتكليف ميترسم . سعي ميكنم نه خودم دور بر اونا بپلكم نه اونها دور و برم. چون ازشون چوب خيلي خوردم.

رهگذر گفت...

اعصاب نداريا دختر.

Narcis گفت...

منم با الا موافق ام، بیشتر از کسایی فراری ام که به نظرشون همه چی اوکی هستش و به هر طریقی ساز خوش خوشی می زنن ...

دختر مهربان گفت...

وقتی متاسفانه اینجا کسانی برای زندگی تو تصمیم می گیرند و تکلیف زندگی تو را دیگران تعیین می کنند چاره ای جز بلاتکلیف بودن نداری

sherry گفت...

ظاهرا این نوشته ات از یک موضوع خاص سرچشمه میگیره وگرنه بلاتکلیفی دیگران چه دخلی به ما داره! مگر اینکه بخوای با طرف وارد یک جریان خاص بشی، مثل شراکت مالی یا رابطه ی عشقی یا هر شراکت دیگه ای، وگرنه صرف اینکه کسی توو زندگی شخصیش بلاتکلیف هست، هیچ ربطی به این نداره که ما ازش فرار کنیم!

نرگس گفت...

4 سال تمام اسیر یه ادم بلاتکلیف تر از خودم شده بودم وحالا میفهمم وقتی بلاتکلیفها رو میبینی چه حسی داری...

گیس طلا گفت...

ممنون بچا از نظرات

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...