۱۲ دی ۱۳۹۰

می خواستم بگم: بیا جاعوضی


امروز وسط بالا و پایین رفتن از پله ها وچک و چونه زدن و تماسهای تلفنی ضروری و پرینت و تایپ و اسکن و حرص و خستگی
یک لحظه یکی از کارمندهای دانشکده را دیدم که روی مبل اتاق رئیس نشسته، یه لیوان چایی برای خودش ریخته، به موسیقی محلی گوش می ده و از پنجره به درختان باران خورده نگاه می کنه

۴ نظر:

ی گفت...

کمبود داری تو ؟

ناشناس گفت...

چیه مگه، خیلی هم خوب

ناشناس گفت...

take a break gisoo jan :)

ناشناس گفت...

nirvana be in migan damesh garm
naser
istanbul

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...