۲۹ دی ۱۳۹۰

دنبال زنه راه افتاده بودم می گفتم به خدا شناسنامه خواهر بزرگم که مرده بوده را دادن به من

برای اولین بار در عمرم گشت ار شاد منو گرفت

بعد که فهمیدن چند سالمه ولم کردن

.

.

.

یعنی اخر نشد که ما داخل اون ون و ساختمون و ببینیم ...کلی برنامه داشتم برای صحنه عکس گرفتن...

۸ نظر:

حامد گفت...

((: خیلی باحالی .. بچه هم نداریم بدیم بگیرنش بیاد برامون تعریف کنه.

الا گفت...

حیف شد! بنظر من هم جالب ترین و بکر ترین هدیه ای بود که میتونست نصیبت بشه در این روزها. خب شاید شانس دیگه ای دست بده اما خوب فکر چی بگی که ولت نکنند.

ژوپیتر گفت...

روز دوم خانم دکتر شدن...

ژوپیتر گفت...

روز دوم خانم دکتر شدن...

حواس پرت گفت...

:))

ناشناس گفت...

baba movazeb bash dige... :)

ناشناس گفت...

خیلی دهشتناک بود برای من!
چند ساله که وبلاگت رو دنبال میکنم و از نوشته هات میدونم که در آستانه 40 سالگی هستی اما با ظاهری به غایت جوان تر.
اما چیزی که تو نوشتی نشان میده که آقایون دغدغه حجاب رو ندارن بلکه شمشیر رو برای دخترکان 17 تا مثلا 27 ساله کشیدن و میخواهند رعب و وحشت رو در دل اونها بندازن. یعنی فقط عرصه رو بر جوان ها و نوجوان ها تنگ کنند.
یک دلیل دیگر برای آفرین گفتن به گلشیفته که اساس این تحجر و توحش رو نشانه رفت.

ناشناس گفت...

اه اه اسم گشت میاد عن تو کونم آلاسکا میشه، فقط حواست باشه اگه بردنت، جلو چشمشون مانتو و شلوار و بوتتو که ضبط کردن وردار جر بده چون من قشنگ دیدم اینا داشتن دونه دونه مانتوارو نگا می کردن انتخاب کنن واسه خودشون :| بعد خود خرشون زیر چادراشون مانتو کوتا تنشون بود همه ش هم با این سروان سرگردا می لاسیدن و بستنی لیس می زدن نکبتا اسم یکیشونم فرناز جون بود هی با جون جون صدا می زدن همدیگرو، عنم می گیره ازشون شدید، البته مشکلشون هم مانتو شلوار من بود که پسندیده بودن گویا چون منو دوس پسرم ساعت 10.5 شب آورد بیرون ازونجا

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...