۲۶ اسفند ۱۳۹۰

اندیشه های یک خانه تکان

خانه تکانی می کنم
همه می دانند که من آدم مرتبی نیستم. خانه من همیشه نسبتا تمیز و نسبتا مرتب است . شما این نسبتا را غلیظتر بخوانید.

از روزی که به این خانه آمدم دست به هیچ تمیز کاری زیربنایی نزدم و امسال که بهانه ای نداشتم و تزم هم تمام شده است.

خب به شیوه خودم نسبتا خانه تکانی کردم

مثلا کاملا حواسم بود که دستمال را روی آهن پنجره بکشم و به دیوار نرسد که آن وقت مجبور می شوم کل دیوار را بشورم(که آخر هم مالیده شد )

یا حواسم هست که کمدها جابجا نشوند که مجبور نشوم زمین زیر شان را دستمال بکشم(که برای ورود میز به اتاق مجبور شدم کتابخانه را جابجا کنم)

لذت بخش ترینش دور ریختن بود. من دور ریختن را خیلی دوست دارم. شیرازی ها عقیده دارند جنس قدیمی و کهنه پس از مدتی "کفرات" می گیرد و باید دورش انداخت. دقیقا نمی دانم کفرات یعنی چه اما دور انداختنش خیلی مزه می دهد.

وقتی داشتم لباسهای زمستانی را جمع می کردم و با خودم فکر میکردم که شش ماه دیگر که این لباسها را بیرون می آورم( به این هم فکر کردم که آیا زنده هستم یا نه . من کلا برای مرگ خیلی آماده ام) در چه وضعیتی هستم؟

چقدر تغییر کرده ام؟

چه اتفاقاتی برایم افتاده است ؟

چه لذتهای جدید چشیده ام؟

چه چیز یاد گرفته ام؟

چفدر بوده ام ؟

۱ نظر:

الا گفت...

چقدر زیبا نوشتی. دقیقا حس خانه تکانی بود . منهم برایم در واقع خانه تکانی بیشتر خانه تکانی خودم است . حسیاتم فکرهایم فانتزی هایم نگاه به آنچه که بودم آنچه که هستم یا میخواهم باشم.
و در هر خانه تکانی مسلما دور ریختن برایم جای خاصی دارد. بعضی اوقات آنچنان در دور ریختن اشیا ولباسها دست ودلبازم که مچ خودم را باید بگیرم که مبادا مشغول پاک کردن خاطره ای در ذهنم باعث انتقام گیری شده که اینچنین بیرحمانه دور میریزیم.
البته در روانشناسی این عمل کاملا مثبت تلقی میشود.
وحتی خانه تکانی بعنوان یکی از بهترین تراپی ها توصیه میشود. برای باز نگری و شناخت خودت و دنیایی که برای خودت ساختی.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...