۷ تیر ۱۳۹۱

روز اول : آرامش قبل از طوفان


بالاخره در آخرین لحظات دوربین و مینی لپ تاپ جور شد و خیالم راحت شد
رها هم از راه رسید و پیشنهاد داد که مرا به فرودگاه برساند.
این وبلاگ به هیج دردی که نخورد این دخترک را به من داده است که همیشه کمک حال من است و مهمتر از همه اینکه بدون هیچ منتی این کار را می کند
از خانه که بیرون زدم  اولین اتفاق عجیب افتاد و ان بارانی بود که به شدت می آمد در ابتدای تابستان!
مسیر خانه تا فرودگاه با رها و رضا(یزدانی)  اینقدر خوش گذشت که وقتی دیدم فرودگاه 15 کیلومتر غمگین شده و به رها  پیشنهاد می دادم که بپیچد تو یک مسیر روستایی که پر از گندمهای زرد بود و درختان سبز!
البته اون ازمن عاقلتر بود و قبول نکرد و به جایش به  ریش خاطرات عاشقانه من خندید
در فرودگاه اینقدر ماندم که الهام همسفر این سفر دونفری و موسس اصلی این سفر از راه رسید
از الهام زیاد خواهید شنید. شما به من می گویید اهل سفرم اگر این دختر را ببینید چه می گویید
به تنهایی تمام دنیا را سفر کرده است و البته به ارزان ترین شکل ممکن. نه عکس می گیرد نه فیلم و نه یادداشتی می نویسد
فقط دنیا را نگاه می کند و در هر کشوری ماهها باقی می ماند.
حالا لیدر این سفر دونفری ما به افریقاست.
و به شدت هم دقیقه 90 است بر خلاف من
بنابراین دو ساعتی در فرودگاه نشستم تا آمد
ماموری که دم در پاسپورتها را نگاه می کرد ازم پرسید کجا می روی  و من  گفتم: نمی دونم
چون هیچوقت دقیقا نفهمیدم الهام قرار است مرا کجا ببرد اینقدر که با تمجج حرف می زند
خلاصه اینکه فهمیدم اول می ریم قطر -دوحه و از آنجا می رویم انتبه -اوگاندا
مسئولی که کارت پرواز مان را می داد اولین نفری بود که به مقصد ما واکنش نشان داد.  انتبه کجاست؟ چرا اونجا ؟
و همانجا ایستاده برایش تند تند توضیح دادیم که افریقا آبشار زرافه و  اینا
که به کارت پرواز من نگاه کرد و گفت : ما هنوز فلکه گازهم نرفتیمJ
دم بازرسی همان استرس همیشگی ممنوع الخروج بودن مرا گرفت
من یه لیسانسی دارم که سالها پیش گرفتمش و تعهد خدمت دارم و چک و سفته و... دودرشان کردم  و همیشه فکر می کنم یه روز می فهمن و  ممنوع الخروجم می کنند، کاری که با یکی از همکلاسی های سابق کردند
حتی یه بار رفتم اداره گذرنامه و خودم را قبل از سفر چک کردم!
خلاصه به الهام کلی شوخی کردم که اگه ممنوع بودم به هیچکس نمی گم ،یواشکی بر می گردم خونه ویک ماه می رم داخل ایران و می گردم وقتی الهام برگشت، فایل عکساشو می گیرم، کپی می کنم و به دوستام می گم که برگشتم!
هی خندیدم تا نوبتم شد و رفتم و خانمه با لبخند مهر زد و من نفس راحتی کشیدم که دیدم ای دل غافل یقه الهام را گرفتن
یعنی یه سکته ناقص زدم. کتابها، نقشه هاة تلفن ها همه دست اون بود اگه اونم ممنوع الخروج می شم، بازم من باید بر  می گشتم خونه
که معلوم شد خانم قبض عوارض خروجی را گم کرده!!!
الان تو کافه فرودگاه ازش پرسیدم تو پول عوازض را پرداخت کردی می گه:
تو فکر می کنی من اگه پول پرداخت می کردم کیک می خوردم(یک چی اسکروچی است این الهام)
کیک را وقتی خوردیم که استرس ها به پایان رسیده بود و هر دو به هم رسیده بودیم و دلار را هم گرفته بودیم
که معلوم شد پرواز تاخیر دارد
حالا ما گوز پیچ شده ایم که اگر به پرواز بعدی نرسیم چه باید بکنیم
البته من بدم هم نمی آید یک شب در هتل قطری بخوابم اما زهی خیال باطل
تبصره: ایستگاه راه آهن سمنان وایرلس داره فرودگاه بین المللی امام نداره
سوار هواپیما شدیم قطرایرویز بود و  فیلمهای خوبی داشت و من تونستم ایلون اوشن قدیمی را پیدا کنم و فرانک سیناترای جوان را ببینم
غذای فاجعه ای داشت هواپیما و تنها کسانی که می خندیدند من و الهام بودیم، بقیه خیلی جدی و دولتی بودند والبته نمی دانستیم که به زودی خنده ما هم بند می آید!
در هواپیما الهام در باب سفرهوایی می گفت: به قول بابا بزرگم آدم هیچوقت خودش  نباید زیرپای خودش را خالی کند
گویا آقایان همسفر به شدت یا فقط نگران بی حجابی خانمهای همسفر بودند و  مدام به آنان نگاه می کردند که البته قطعا امر به معروف غیر کلامی بود


۱ نظر:

Laleh گفت...

gis tala jan, foroodgahe emam internete wireless dare. man khodam barha azash estefadeh kardam. faghat bayad passwordesh ro az ghesmate ettelaaat migereftin :)
khastam begam ke be ghoroore melli latmeh nakhore :))

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...