گفته بودم که این ترم دو روز بیشتر کلاس نگرفتم.
بقیه هفته در خانه هستم و فقط برای کلاسهای ورزشم بیرون می روم.
فیلمنامه می نویسم، سریالهای شاد واحمقانه
کتاب می خوانم ، کتابهای ساده ای که احتیاج به حضور ذهن زیادی ندارد
مقاله می نویسم، نقد کتابهایی که خواندم
سریال نگاه می کنم، هنوز شرلوک عزیز است
به خودم می رسم، ناخن ها، ابروها و پوست
به خانه می رسم، سرامیک ها ، ظرفها و گلدانها
مهمان می آید، غذا درست می کنم، حرف می زنم ، به ندرت گوش می دهم و می خندم
مهمانی می روم، آرایش می کنم ، لباس عوض می کنم ، می روم حسابی می خورم و بر می گردم
و وقتی یک روز بارانی این چنین
روبرو ی پنجره بر تخت سلطنت نشسته ام و شیر و شکلات می خورم
احساس گناهی سخت تمام تنم را پر می کند
۸ نظر:
موافقم! این مرزها خیلی گسترده نیست.
این احساس گناه هم یه جایی بالاخره گیرت میاندازه.
هر چند من بشکل تجربی به مرحله فوق تخصص رسیدم و برای خودم کلی تئوری، تکنیک، تاکتیک ،استراتزی ،نکته های یادگیری بشکل متدیک درست کردم ولی از شما چه پنهان آن احساس کذایی یه جایی هنوز خرم رو میگیره.
حالا جالب اینه که در پیشرفتهای متدیک ام دارم به جاهایی میرسم که این حس خیلی کمتر شده.
آفرین دختر!!!
خوب می کنی آدم باید به خودش برسه، پس چی؟ منم همینطورم تا اینکه یهو یه ماه یک مهلت(ددلاین) مهمی پیش بیاد که برای چند هفته ای دوران شاهی تعطیل بشه تا اون کار رو انجام بدم و بعد برگردم به همین روش.
دوست دارم نگرشتو به زندگی.
سلام. بسیار کار خوبی می کنی. گاهی وقتا آدم لازم داره که مدتی الاف باشه و زیاد جدی نباشه. این زمانها کمترین استرس و فشار به آدم وارد میشه. زندگی همینه. حالشو ببر.
زندگى ايده الم يه چى تو همون مايه هاست
1-2ماه پيش اومدم بلاگت. بهم اين حسو داد بعد از دو سال تنبليو بزارم كنار و وبلاگ نويسيو از سر بگيرم
وظيفه خودم دونستم تشكر كنم
از فضولی خیلی بدم میاد ولی مجبورم اینجا یک فضولی بکنم.
دوستان عزیز و نازنین قبل از خواندن متن به تیتر مطلب هم توجه کنید.
گیسو جان. احساس گناه نکن.من روزهای سخت و پر از نگرانی میگذرونم ... و حالا حسرت میخورم که کاش حداقل روزهای معمولی درست کیف میکردم و با احساس گونه خرابشون نمیکردم...
امان از این گوگل. گونه نه، گناه !!!
:)))))
rastesh man ba inke titr ra khounam....nafahmidam cheraa ehsas gonaah mikoni?
be har haal khosh begzareh....
ارسال یک نظر