مرد فروشنده سفره های پلاستیکی در مترو است. زیاد می بینمش و همیشه هم فروش خوبی دارد به این دلیل که به راز فروش پی برده است. با لهجه کردی بامزه اش تیکه های این چنین می پراند:
خانمها هول نزنید به همه می رسه(کلا دو نفر و نصفی در واگن هستند)
خانمها برای جهیزیه دخترتان که جلوی خانواده داماد کم نیاورد (مثلا زیر لبی می گوید: بدبخت اون داماد)
خانمها سفره عروسی و عزا( با مکث اضافه می کند..عزای مادرشوهرتان)
خانمها من نرم در به در واگنها دنبالم بگردیدها(تغییر لحن می دهد) زشته
آخرش هم فیلسوف می شود:
خانم کجا می خوای بری(با مکثی سینمایی) هر کی رفته برگشته
۳ نظر:
دلبری از خلق همیشه جواب می ده. این عزیز که آخر دلبرا ست :)))
هاها، به این میگن آدم هوشمند و زیرک و البته بانمک.
خیلی دیدتو نسبت به آدما دوست دارم.اصلا انگار داری درباره ی آدمای یهکره ی دیگه حرف می زنی که خیلی باحال و بانمک و قابل توجهن!
ارسال یک نظر