۱۵ مرداد ۱۳۹۲

اردبیل شیرین


ورودی اردبیل تابلو زده بود به شهر "حسینیت"خوش آمدید. یعنی جای فرهنگستان زبان فارسی خالی بود ...حتی تلفظش هم سخت است. اما بعد از آن تابلو قدیمی تری بود که بر روی آن نوشته بود به ییلاق ایران و سرزمین چشمه ها خوش آمدید (نقل به مضمون)
و اون طرف خیابون هم یک تابلو زده بود تا کربلا 1264 کیلومتر !!!
شهر تر و تمیز بود و خنک و پر از میوه
دیدن یک وانت که سیب را کیلوی هزارتومن می فروخت آه از نهادمان برآورد. ما در مسیر همین سیب را خریده بودیم کیلوی سه هزار تومن و رها می خواست همانجا سرماشین را کج کند و با عصایی برود سراغ مرد میوه فروش  که نگذاشتیم
و این ماجرا طنزی شد که در سراسر سفر تکرار می شد: این همون وانتی است..عصایی من کجاست؟
از مردی سیاهپوش مسیری که آنا داده بود را پرسیدم. مرد شروع به آدرس دادن کرد .زمانی که برای پنجمین بار گفت" مستگیم می ری "متوجه شدم که عضلات گوشه های لبم کش می آید. صورتم را چرخاندم تا از رها برای نخندیدن کمک بگیرم که متوجه شدم رها رو برگردانده و سرش را از پنجره بیرون کرده  و تمام شانه هایش از خنده می لرزد
طبعا منهم کنترلم را از دست دادم  و صورتم را در شالم فرو بردم . خانم عاشق به کمک آمد و بقیه آدرس راپرسید و مرد 6 تا مستقیم دیگه هم گفت
یعنی رسما دیگه ترکیده بودیم ... مرد شیرین زبان خودش هم با ما می خندید و می گفت: بالاخره فهمدید من کجا را آدرس دادم؟
یعنی من همون موقع عاشق اردبیل شدم ...

۳۱ نظر:

ناشناس گفت...

کاش لهجه دیگران را اسباب خنده خود نکنیم.
طبعا هیچ جای ایران لهجه شان مثل هم نیست و این دلیلی برای خندیدن نیست. حیف از سفرنامه های خوبتان که گاهی به این فاشیزم پنهان آغشته می شود.

الا گفت...

گیسو جون
من هم مثل ناشناس بالا میخواستم بهت تذکر بدهم اما اونقدر به حسن نیت و قلب مهربونت اعتقاد دارم که دلم نیامد چنین تذکر تندی بهت بدم.
مطمئنم با اینهمه سفر و سیاحتی که کردی ، لهجه های مختلف ، آدمهای مختلف ، زندگی های متفاوت و مختلف دیدی . و هیچ کدام این تفاوتها برایت خنده دار نبوده. بلکه خوشحال هم شدی که دنیا اینقدر بزرگ و متنوعه.
و در مورد خنده ات به لهجه ترکی شاید خیلی کلیشه ای به این قضیه خندیده ای و اصلا برایت مسخره نبوده.
من مطمئنم.
و تازه میدونی که من ترکی بلدم. و اگر تو هم زبان ترکی یاد بگیری باور کن زیبایی و ، وسعت این زبان ، صداهای دلنشین این زبان به حیرت ات می اندازد. خصوصا آن ادبیات غنی اشان.من به حسن نیت تو شکی ندارم.

Ehsan گفت...

گیسو جان
خواندن وبلاگ شما در دو سال گذشته، آیینه ای بود به زیباییهای پنهان مردم و کشورم. و صد افسوس که آینه کاستی و انحرافی بزرگ در ما ایرانیان را نشان داد و این چیزی نیست جز همان نژاد پرستی نهادینه شده در ذات ما. خندیدن به لهجه فردی که به زبانی غیر از زبان مادری خود سخن میگوید - دانسته یا نا خود آگاه- نشان از نوعی خود برتر بینی دارد و حاوی پیامی به شدت توهین آمیز به طرف مقابل است.

Gistela گفت...

دوستان شما میل دارید من دروغ بگم؟
من نمی گم
من هنوز هم وقتی تلاش شیرین مرد برای ادرس دادن رابه یاد می اورم خنده ام می گیرد
اگر هم به نظرتان فاشیزم وتوهین و این چیزها که من نمی فهمم می رسد
متاسف و شرمنده ام و چون دوست ندارم ناراحت بشوید
بهتر است تا اخر سفرنامه به اینجا سر نزنید



ناشناس گفت...

چه حکایتیِ که وقتی کسی بهت انتقاد میکنه اینقدر موضع میگیری. منم خوشم نیومد از خندیدن به لهجۀ مرد بینوا که قصد کمک به شما داشته. ترک هم نیستم.
کسی هم نمیخواد شما دروغ بگی.

آدم گفت...

جوابتان به منتقدان ناشی از ناآگاهی شما از نژادپرستی پنهان در رفتارتان می باشد.

الا گفت...

گیسو جون
صرف نظر از اینکه تو سفرنامه می نویسی که کاملا حسی شخصی و تجربه شخصی ات را با دیگران شریک میشوی و این بسیار عالی و زیباست ، تو کار دیگری را هم با این حسیات و تجربیات میکنی و آن:
پابلیش کردن آن حسیات است. بنابراین تو مسئولیت دیگری به جز تعریف حس شخصی داری. وگرنه لزومی ندارد که آن را پابلیش کنی.
تو ملزم هستی که در نوشته ات politic correct باشی. معنی آن اینست: نوشته تو توهین تحقیر نفرت یا هر نوع حس شخصی دیگری را نباید حمل کند.
این وب لوگ یا هر وب لوگ دیگری نه فقط برای آشنایی با جذابیت های توریستی ایران است ، چرا که خیلی ها بیشتر از تو سفر کرده اند و تجربیات بیشتر از تو دارند و لزومی هم ندارد زیبایی طبیعت را از لابلای نوشته های تو کشف کنند . خودشان پاشنه ها کفش را ور میکشند و به سفر میروند. این وب لوگ برای خوانندگان و بیشتر از هر کس خود تو جایی است برای یاد گیری مرزهای فکری و مورال خودمان و دیگران. این مرز ها را یادگرفتن از مهمترین نکاتی است که در پابلیش یک نوشته باید در نظر بگیری.
همانطور که یک خواننده حق ندارد کامنت توهین آمیز بگذارد ، نویسنده هم این حق را ندارد.لطفا در نوشته هایت به عنوان یک معلم که حرفه واقعی خودت هم هست سعی کن هم خودت و هم خوانندگانت این نکته را تمرین کنند و یاد بگیرند. این قضیه خیلی مهمتر از عکسها و سفرهایی است که مینویسی.

اونکه نمیدونه چوب جنگلهای خلخال و اردبیل واسه میزصندلی خوبه یا نه گفت...

من دیر رسیدم!

صبر صبر صبر

ببینید. ناشناس ها و خانم الا
مگه چی شده؟!!
یک کسی گویشی داشته، و طلا خانوم خندش گرفته.
حالا این گویش می خواد آذری باشه یا لاتی تهرونی یا اصلا شیرازی کازرونی و اصفهونی. کاشکی میدیدین وقتی روستایی های هامبورگی جلوی فرانکفورتی ها آلمانی حرف می زنند چه اوضاعی بپا میشه. یا هلندی ها جلوی آلمانی ها . یا و یاو یا.
از این یاها زیاده.

چرا هر ری اکشن احساسی رو زود ربطش میدیم به آپارتاید و تمسخر و اینا
آقاجان منم خاطرات زیادی دارم که از نحوه صحبت بسیار آدمها در محیطهای مختلف (حتی آکادمیک) خندم گرفته.
حالا بیام بگم خندم نگرفته؟ خودم رو مخفی کردم.
بگم خندم گرفته؟ مورد سوال واقع میشم که چرا؟ بیخود خنده ات گرفته.

آقا جان بی پیشنت. یه جذابیتی که اینجا واسه من داره اینه که خیلی واقعی هست. نویسنده خندشون گرفته میگن خندم گرفته. گریه اش هم که میگیره از بعضی چیزا که ممکنه برای امثال من مسخره باشه، باز می نویسه گریه ام گرفت. من می خونم چه جالب. و می گم این نوشته های ایشونه. حس ایشونه. یا مواقفم یا نیستم. یا حسش می کنم. یا نمی کنم. همین و همین.
ولی اجازه ندارم بگم چرا خنده ات گرفت یا گریه ات.
اینجا که اگه مثل خیلی وبلاگها در تعارفات روزمره مسخره ی کلیشه ای ما اسیر می شد، من هرگز اینجا سر نمیزدم.
اگه قرار به این شکوه و شکایت ها باشه الان صهبا خانم که 20 سال پیش زیر سیم خاردار گیرکرده بودند و الان خانم طلا اون رو می نویسند، شاکی بودن که چرا ابعاد منو مسخره کردی؟

یادمه یه بار 2 سال پیش با همین خانم طلا دعوام شد خون و خونریزی. بخاطر نظر منفی که خانم الا در مورد آقای شاملو داده بودند و ایشون پابلیش کرده بودند. اما بعد از مدتی دیدم خب این دید اینها بوده. بگذار باشه. به من چه که چی فکر می کنند. قشنگی آدما به همین کنتراست سلیقه و فکره.

اینم اضافه کنم که آخرین دیدار من با کارگر آذری زبانی بود که به سختی فارسی حرف میزد و من عاشق لهجش شده بودم. وقتی یادم میاد می خندم و حظ می کنم. دلم می خواد باز نیازی داشته باشم و ایشون در معرض من قرار بگیرن.

حالا هم دیر نشده. منو رو دعوت کنین اون تراسه که فواره هم داره. قهوه و کیک و اینا بیارید تا آشتی تون بدم . D:

ناشناس گفت...

خب ببینید ما فارسا همین کارا رو کردیم که ترکها می خوان از ایران جدا شن. همین طوری ادامه بدیم باید یه روز واسه رفتن به این دریاچه ویزا بگیریم. حرف حسابی بود که دیگران هم زدند. چرا جبهه گرفتید خدا داند.

Gistela گفت...

وبلاگ نویس های زیادی را می شناسم که تحت فشار افکار کامنت گذاران پست هایشان را عوض کردند حذف کردند یا اصلا دست از نوشتن برداشتند اما....
من باز هم متاسفم که شما فکر می کنید من دارم توهین می کنم
من به نظرم لهجه ترکی بامزه و شیرین است
به نظر شما این طور نیست
این موضوع یک اختلاف نظر است که قابل حل نیست . چون قرار نیست همه شبیه به هم فکر کنند
اینکه شما از نوشته من تحقیر یا توهین برداشت می کنید . برداشت شماست اما منظور من نیست
اینکه فشار می اورید که من قصد توهین و تحقیر دارم . ..فایده ای ندارد تلاش نکنید من چنین قصدی ندارم
اینکه مجبور کنید من خودم را سانسور کنم این هم فایده ای ندارد
تکرار می کنم من به نظرم لهجه ترکی بامزه و شیرین است همانقدر که لهجه شیرازی خنده دار و دوست داشتنی است این به نظر شما توهین است تحقیر است فاشیزم پنهان است به نظر من نیست
این یک اختلاف نظر است
می توانید دوست نداشته باشید می توانید برداشت های شخصی خودتان را داشته باشید
من نظرم را می گویم
شما هم نظرتان را

قرار نیست نظر یکدیگر را تغییر دهیم
فقط همینکه بفهمید من چه می گویم کافی است لازم نیست با آن موافق باشید

جکیل گفت...

من صد در صد با گیسو موافقم--مثلا ما رفته بودیم کیش و خانواده ای رو دیدیم که با لهجه اصفهانی غلیظ داشتن اسکوتر و دوچرخه کرایه میکردن-و ما هم خندیدیم ولی هرچی فکر میکنم میبینم به هیچ وجه معنای این خنده تحقیر نبود -شیرینی اون لهجه بود
من هم شیرازی هستم و هرکسیو هم میبینم که با لهجه غلیظ شیرازی و اصطلاحات قدیمی صحبت میکنه باز هم میخندم
چرا اینقدر با سوءتفاهم راجب همدیگه قضاوت میکنیم؟مگه چه چیز تحقیر آمیزی توی این لهجه ها هست؟خدا نیاره روزی که همه مردم فقط به یه لهجه و گویش با هم حرف بزنن-

ناشناس گفت...

سلام،
خانم! شما که زبان مادری تان فارسی هست اگه بخواهید به زبان ترکی صحبت کنید، آنقدر مسخره خواهد بود که احمق های دنیا از خنده روده بر خواهند شد ولی عاقل ها نخواهند خندید و به شما حق خواهند که خب این خانم یک زبان دیگر غیر از زبان خودش را صحبت می کند! لابد آواها، تلفظ ها و حتی معنای کاربردی و محاوره ای بعضی کلمات برایش نا آشنا هست!!

ناشناس گفت...

تازه وقتی می آیی خارج متوجه می شی که فارس ها چقدر انگلیسی را مسخره تلفظ میکنند. اون موقع هستش که با افتخار می گی من آذربایجانیم فارس نیستم!!

الا گفت...

میدانید مشکل سر این قضیه است:
کسی که به گیسو داشته به طور جدی و با تلاش آدرس میداده و تصادفا هم با لهجه فارسی نبوده بهیچوجه قصد بامزه بازی در آوردن نداشته. مشکل گیسو جون بوده که فکر کرده ایشون بامزه هستن چون گیسو متوجه نیست که طرف مقابل زبان مادری دیگری دارد و بسیار بسیار تلاش کرده که فارسی راهم یاد گرفته و این خنده ندارد بلکه احترام دارد. درست مثل این قضیه:
یکنفر داره شرح حال بدبختی و مشکلات زندگی و نکبت های زندگیش را میده. و بنده به دلیل آشنا نبودن با چنین مشکلاتی داستانش برایم جالب و طنز آمیز بیاد و بخندم و با تعجب بگویم چه بامزه.
البته اینها همه و همه سوء تفاهم است. و من خیلی خوشحالم چنین بحثهایی پیش میاید. این بحثها حساسیت های فکری ما را تیزتر میکند. خود آگاهی و ظریف نگاه کردن را به ما یاد میدهد. از تجربیات و دیده ها و شنیده هایمان بیشتر یاد میگیریم. و فقط دنیا را تا همان نوک دماغمان نگاه نمیکنیم. و در موقعیتها بجز خودمان حسیات دیگران را هم یاد میگیریم که ببینیم.

ناشناس گفت...

از ماست که بر ماست

ناشناس گفت...

من احساس میکنم دلیل خندیدن به یه موضوع کاملا به شخصیت طرف بر میگرده و درجه فهمش.مطمئنن خندیدن به لهجه یه نفر نژاد پرستی نیست ولی اگه کسی به همچین چیزی میخنده و به گفته دوستمون از خنده روده بر میشه نشون میده که شخصیت فوق العاده سطحی داره که با این جور چیزها به خنده میافته . یه مثال میزنم براتون ( مثلا بعضی از ادمها از برنامه های خنده بازار روده بر میشن ولی بعضیها اون رو بیمزه و لودگی میدونن که همون لودگی و تمسخر در موردش درسته و اگه طنز و موضوع خنده دار مفهوم و عمق نداشته باشه خندشون نمیگیره . یا یکی از افتادن یه نفر خندش میگیره ولی یکی دیگه سریع به کمک کسی که افتاده میره یا یکی از مفهوم یه مطلب کلی خندش میگیره ولی یکی دیگه اصلن متوجه نمیشه منظور گوینده یا نویسنده از اون موضوع چه )اینها همش مربوط میشه به سطح فکر و تعمق افراد.لذا به این دوستمون ایراد نژادپرستی مطرح نیست ایشون اگه روی شخصیتشون بیشتر کار کنن فکر نکنم دیگه در مواجهه با یه همچین مواردی اصلا خندشون بگیره براشون کاملا عادی باشه که تو دنیا هر کس یه گویش و لهجهای داره.

اونکه دیگه پاک میزصندلی اش داره تحت شعاع قرار میگیره گفت...

من یه چیزی بگم؟

این موضوع، خیلی جالبه. سعی کردم در بالاتر توضیح بدم و دادم که امیدوار بودم حساسیت فرهنگی شخصیتی نژادی انساندوستی و یا هر چیز نهادینه ی دیگری اینوسط نباید تحریک بشه.

نیگا

موضوع رو از این زوایه باید دید که من حس دارم. حس من در مقابل برخی فاکتورها تحریک میشه و من رو به عکس العمل وامیداره.
گاه حس چندش، شادی، خرسندی، ذوق، غم، نفرت و ...
خب حالا هر کدام از این حس ها که تحریک بشه ری اکشن خاص خودشو داره. اخم، گریه، خنده و ...

در بروز این ری اکشن ها وقتی صمیمانه، تاکید می کنم صمیمانه، باشه به راحتی اون ری اکشن جاری میشه.
خب؟
حالا یک فردی (اصلا کاری نداریم چه کسی و به چه زبانی) گفتاری داشته. فرد دیگری اون گفتار رو شنیده و بنابر حسی که بصورت طبیعی جاری میشه و کاملا شخصی است، تاکید می کنم کاملا شخصی، خندیده.

خب؟
حالا به من بگید لطفا این ری اکشن با این مشخصات چه ربطی به شخصیت، سطح فکر، ماست، قدرنشناسی،توهین یا ... داره؟

خیلی ساده تر و انسانی تر می بینم این حادثه عظما رو.
البته خانم الای عزیز، منهم معتقدم حتی میشه در این موضوعات گفتگویی، هنوز بسیار آموخت و البته تر اینکه موضع شما رو در صورت وجود هرکونه قصد تخریب و منفی، تایید و تاکید می کنم.

سيامک گفت...

سلام
من اتفاقس وبلاگ شمارو ديدم و خوندم شما وساير خواندهاتون به يک نکته توجه نکردين و اونم اينکه وقتی به اهجه کسی که به زبان غير زبان مادری خودش حرف میزنه میخندين اين نبايد طوری باشه که طرف متوجه بشه چون باعث ايجاد نفرت و نفاق میشه چون حس بد و اهانت و مسخره شدن رو هر انسانی متوجه ميشه بله شايد لهجه آن پيرمرد که نيتش فقط کمک به شما بوده خنده دار باشه ولی مطمن باشيد خيلی از توريستها که به فرض محال از کشور ما سير و سياحت کنند هرچند لهجه انگليسی خيلی ها براشون خنده دار باشه ولی به حرمت احترام به محيط زندگی افراد بومی وپارامترهای حاکم بر اونجا هيچوقت نميخندند و اين فقط يک احترام به محيط و شرايط زمانی و مکانی اونجاست مثل احترام به مکانهای مقدس،مثل احترام به جاها و فضاهای تاريخی......ما مردمانی بدی هستيم که هموطنهای خودمونو مسخره میکنيم منم فارس هستم ولی متنفرم از همزبانهای خودم که بهترين و روراست ترين وصادق ترين قوم کشورم که آذريها هستندرا بخوان مسخره کنند،خيلی متاسفم خيلی....

ناشناس گفت...

خانوم شما تفاوت لهجه و زبان را هنوز نمی دانيد بهتره مطالعه کنيد مطالعه مطالعه تا بفهميد که گويندگان يک زبان در زمان تکلم به زبان ديگر لهجه پيدا میکنند و اين امری بسياربسيار عادی است و شخصيت شمابسيار بسيار عادی است که به اين چيزها میخنديد.....

ناشناس گفت...

اصلا ترکها دوست ندارن به زبان فارسی صحبت کنند و نوع گویش و آواها و فولکولور زبانشون هم به هم نمی خوره.ولی مجبور که می شن فارسی رو حرف می زنن.پس به اونها نخندیم

ناشناس گفت...

بدبخت فارسها وقتی می ایند امریکا تازه برا اینکه با افغانها اشتباه نشند حتی زبون مادریشون رو انکار می کنند. این چسی اومدن فارسها فقط داخل ایرانه، بیرون از ایران یه ورژن دیگه افغانی اند.

ناشناس گفت...

خودت خیلی تحفه پخی هستی که به مردمان ساده دل ریشخند میزنی !!!

ناشناس گفت...

نه لهجه شیرازی خنده داره نه ترکا با مزن آخه اشک تو که تو توضیحاتت خرابترش کردی حالا توضیح نمیدادی آدم میگفت یه اشتباهی کردی !

ناشناس گفت...

واقعا متاسفم که هموطنتو مسخره میکنی

ناشناس گفت...

ورژن دیگه افغانی ؟؟؟؟ نژاد پرستی‌ !! مگه افغانی بودن چه عیبی داره که در مورد افغانی‌ها این جوری می‌نویسی.افغانی‌ها مردم رنج کشیده هستند و افغانستان هم یک کشور هست.مگه افغانی‌ها انسان نیستند که با این لحن از آنها می‌نویسی. این افتخار ما فارسی زبون‌های ایران هست که زبون فارسی شبیه زبون زیبای دری هست.

در اسکاندیناوی خود این‌ها به لهجه‌های هم میخندن، اما اصلا هم نژاد پرستی‌ نیست. فقط مساله طنز هست. ما جهان سوم بدبخت و عقده‌ای هستیم که مسائل کوچک رو که طنز هست جدی میگیرم و فکر می‌کنیم روشن فکر هستیم. اون وقت به مردم یک کشور مثل افغانستان این قدر توهین می‌کنیم. متاسف هستم برای شما اگر که ترک هستین و این قدر با تعصّب و نژاد پرستانه به همه چیز نگاه می‌کنین. کافر همه را به کیش خود پندارد. کسی‌ که افکار نژاد پرستی‌ داره فکر میکنه همه مثل خودش هستن، رفتار همه مردم دنیا رو هم از این دیدگاه تفسیر میکنه.

اﺣﺴﺎﻥ گفت...

ﮔﻴﺴﻮ ﺟﺎﻥ
ﻣﺸﻜﻞ اﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺮﻳﺤﻪ ﺩاﺭ ﺷﺪﻥ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕﺁﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﻣﺰﻩ ﻫﻴﭻ اﻫﻤﻴﺘﻲ ﺑﺮاﻳﺘﺎﻥ ﻧﺪاﺭﺩ.
ﺷﻤﺎﻣﻴﮕﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻﻣﻨﻆﻮﺭﻱ ﻧﺪاﺷﺘ ﻳﺪ - و ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﺎ اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﺎﻥ ﻣﻮاﻓﻘﻢ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻛﻪ اﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻭﺑﻼﮔﺘﺎﻥﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﮕﺮﺷﺘﺎﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ اﻡ - ﻭﻟﻲ ﮔﻴﺴﻮ ﺟﺎﻥ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﺰﻩ ﻛﻪ ﻭﺑﻼﮒ ﺧﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪاﺯ ﺁﻥ ﻃﺮﻳﻖ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ و ﺑﺪاﻧﺪ ﻛﺦ ﻧﻴﺘﻲ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ. به ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﺩﮔﻲ...
ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ اﻳﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ اﻳﺠﺎﺩ ﺣﺲ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺩﺭ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺒﻴﻦ ﮔﻴﺴﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﻳﻦ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﻫﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭘﻴﺪا ﻛﺮﺩﻩ و اﺯ ﺳﻂﺢ ﻓﺮﺩي ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻓﺮاﺗﺮ ﺭﻓﺘﻪ و ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻧﻬﺎﺩﻳﻨﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ. ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪﻱ ﺩﺭ ﺳﻂﺢ ﻭﺳﻴﻊ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﻲ اﻳﻦ ﺣﺲ ﺭا ﻣﺜﻼ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﻮﺩﻙ ﺗﺮﻙ ﺯﺑﺎﻥ اﻳﺠﺎﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ و ﻧﺤﻮﻩ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺖ ﺑﺮاﻱ ﺑﻘﻴﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺩاﺭ اﺳت. ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻳﻦ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺩﺭاﺯ ﻣﺪﺕ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺯﺑﺎﻥ و ﺩﺭ ﻧﺤﺎﻳﺖ اﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ اﻳﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻨﺠﺮﺷﻮﺩ. ﺑﻘﻴﻪ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺭا ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﻴﺪاﻧﻲ. اﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﻳﻌﻨﻲ اﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ....
ﻟﻂﻔﺎ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭا ﺩﺭ ﻧﻆﺮ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﻛﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺳﺎﺯﻱ ﺯﺑﺎﻧﻲ ﻫﻤﻮاﺭﻩ ﻛﻢ ﻭﺯﻳﺎﺩ ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ اﺯ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ اﺭﻭﭘﺎﻳﻲ ﻳﺎ اﺳﻜﺎﻧﺪﻳﻨﺎﻭﻱ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺴﻮﺭﻫﺎ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺑﻪ ﻟﻬﺠﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺪ ﺷﻮﺧﻲ و ﻣﺰاﺡ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻴﻤﺎﻧﺪ ﭼﺮا ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺸﻮﺭاﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺗﺤﺖ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻧﮕﺮاﻥ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺯﺑﺎﻥ و ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﭼﺮا ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩاﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﻛﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻣﻴﺸﻮﺩ و ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺘﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺴﻄ ﺯﺑﺎﻥ و ﻓﺮﻫﻨﮕﺸﺎﻥ ﻧﺪاﺭﻧﺪ و ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮاﻥﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﻧﻤﻴﺨﻨﺪﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻣﻴﺮااﺙ ﺑﺸﺮﻱ اﺭﺯﺷﻤﻨﺪﻱ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﻴﻨﮕﺮﻧﺪ. ﻣﻦ ﺳﻌﻲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺭا ﺑﺮاﻱﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﻲ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭﻣﺴﺎﻟﻪ ﺩاﺭ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ و ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﺸﻴﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﻢ.
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﮔﻴﺴﻮ ﺟﺎﻥ ﻟﻂﻔﺎ اﮔﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ اﺣﺘﺮاﻡ ﻣﻴﮕﺬاﺭﻳﺪ و ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻴﻦ ﺷﻤﺎ و اﻳﺸﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪاﺭﺩ, ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﻪ اﻭ ﻧﺨﻨﺪﻳﺪ. ﭼﺮا ﻛﻪ اﻳﻦ ﺩﺭ ﺗﻨﺎﻗﺾ ﺑﺎ ﺭﻭاﺑﻄ ﺳﺎﻟﻢ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲاﺳﺖ.

احسان گفت...

وبلاگ خان: وبلاگ خوان
بداند کخ: بداند که
ﺑﺒﻴﻦ ﮔﻴﺴﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ: ببین گیسو جان متاسفانه
نحایت: نهایت
کسورها: کشورها

دوستان از بابت کثرت اشتباهات تایپی عذرخواهی میکنم.

و گیسو جان جدای از بحثهای فرهنگی و زبانی، این انتخاب شخصی شماست که به بازخورد رفتارتان در انسان های دیگر چقدر اهمیت دهید.

ناشناس گفت...

ای بابا طرف خودش گفته که ((صورتم را چرخاندم تا از رها برای نخندیدن کمک بگیرم که متوجه شدم رها رو برگردانده و سرش را از پنجره بیرون کرده)) یعنی جلوی ان آقا نخواستند بخندند و نخندیدن. عجب اصراری دارین این قدر شکایت دارید . وقتتون رو بزارین واسه حقوق اساسی تر اردبیلی ها

نازنین گفت...

بابا بی خیال دوستان.پدر خودم اردبیلیه.گاهی اوقات بعضی کلمه ها رو جوری میگه که من جلوی خودمو میگیرم نخندم:))
آخه تلفظش بامزه اس.گیر ندید دیگه.

ناشناس گفت...

آقا تا سی نشه، بازی نشه. پیام سی ام رو خودم بگذارم.

میگم که ناشناس ها و خانم الا و نازنین خانم و آق احسان و سیامک خان و داش جکیل، برید بقیه سفرنامه رو بخونین حال کنین. من که اونورا رفتم هوسم شد ایندفعه باز برم اما با این برنامه ای که اینجا خوندم.
یه چادر هم می برم تا آلاخون والاخون نشم. بعدیش هم اینکه عمرا گول جنگل فندقی رو بخورم. واه واه بلا بدور.

ناشناس گفت...

اگر شما بخواهید به زبان انگلیسی آدرس به کسی بدید فکر نمی کنین خنده دار از آب در می یاد؟ با این وجود آیا انتظار دارین کسی بهتون بخنده یا با احترام بهتون نگاه کنه؟ احترام به این دلیل که به زبان دومی هم بلدید صحبت کنین. گرچه باز هم به همون زبان مادری فکر می کنین.

من ترک نیستم ولی وقتی می خواهم به زبان انگلیسی صحبت کنم، حال هم میهن های ترک زبانم رو می فهمم. انگلیسی در دنیا مثل فارسی در ایرانه. زبان غالب.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...