۳ بهمن ۱۳۹۲

و سرانجام مشکل حل شد

دوقلوها مدام، وقتی بیدار می شوند ، وقتی غذا می خورند ، وسط بازی در حیاط؛ با قیافه نگران و جدی و گیج  از مادرک می پرسند: تو مامانی؟
هر بار مادرک توضیح می دهد که: "بله من مامانِ خواهرکم "و  طبعا عمرا اونا معنای خاله و دخترخاله و ارتباط این دوتا با هم را بفهمند اما من می دانم که در واقع برای مغز فسقل آنان درک این موضوع سخت است که چطور "کسی که مامان آنها نیست" می تواند مانند "مامان خودشان" (و حتی شاید مهربانتر از او) آنها را دوست داشته باشد
سرانجام آخرین بار مادرک به آنها گفت: بعله ، وقتی شما به خانه من می آیید، من  مامان شما هستم 
و آنان شادمان برای بازی با شلنگ به حیاط رفتند 

۲ نظر:

الا گفت...

شاید هم ته دلشون خواسته و آرزوشون چنین مامانی باشه.هر چند میدونند که نیست. چه خوب که مامانت گفت آره. خیالشون راحت شد.

Pardis گفت...

kheyli khoob bood. hamin.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...