خواهرک اومده تهران که بره شهرستانی که توش درس می خونه
تعریف می کنه
توحیاط بوده و دوقلوها زنبور دیدن و ذوق مرگ شدن. خواهرک با خودش فکر کرده بذا یه چیزی یادشون بدم شاید فهمیدن
خواهرک گفته : این زنبوره ؛رو گلها می شینه؛ گل می خوره؛ بعد عسل درست می کنه
دوقلوها پشت سرش جمله اش را به این شکل تکرار می کنن :
این زنبوره ؛رو گلها می شینه؛ گل می خوره؛ بعد عسل درست می کنه ... پنیر درس می کنه ... کره درس می کنه ...
.
.
.
۲ نظر:
بابا خیلی باحالن اینا.
والا اینا از ماها باهوشترن. خب همه اجزای صبحونه رو ذکر کردن! تعمیم بهتر از این میخوای
بوسه بزن بر دو تا لپ شون
ارسال یک نظر