۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵

باد ديوانه ، يال بلند اسب تمنا را اشفته كرد خواهد

در فيلم شكلات ، قهرمان با خون كولي در رگهايش، هر وقت باد مي آمد، ميل به  رفتن، رها كردن و جاده  ديوانه اش مي كرد
حالا كه در مهتابي خانه شمال نشستم، نسيمي  نه گرم و نه سرد بر تنم مي وزد و شانه به سر ها بر روي درخت گلابي بازي عشق مي كنند و گلهاي كاغذيم  در رقصند 
من به اين مي انديشم كه موسم سفر نزديك است 

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...