۳۰ دی ۱۳۸۳

دیر رسیده

باران می آید کنار پنجره نشسته ام... (در کلاس سوم دبستان همه جمله اول انشا را با این جمله شروع کرده بودند که: در کنار پنجره نشسته بودم و ... معلممان می گفت جایی دیگر انشاتون نمی یاد؟)
اما واقعا کامپیوتر من کنار پنجره است و باران می اید و من دلم گرفته است(زهر مار با این حرف زدنت)
بله کنار پنجره نشسته ام و باران می اید و دل من هم گرفته است و اتش شومینه در رنگهای مختلف صدا می دهد! (شومینه یک صدایی داره دیگه ... ای مرده شور)
خب واقعیت اینکه الان یک پیغام روی موبایلم اومد و خنده ام گرفت وبا اینکه کنار پنجره نشسته ام و باران می اید و شومینه صدا می کند ... خوبه دیگه ...زندگی اینقدر هم دردناک نیست می دونید ... خوب وقتی ادم بفهمه اون اقا خوشگله که یک مدتی دل ادم واسش رفته... زن داره و تازه دوتا بچه هم داره ...یک کمی .. دل ادم می گیره که چرا یک کم دیر رسیده... اون پیغامی هم که برام اومد این بود..پیرزنه به تاکسی می گه: اقا نماز جمعه... راننده می گه مادر جان امروز که سه شنبه است! پیرزنه می گه: خدا مرگم بده دیدی دیشب باز حاجی گولم زد...

۱ نظر:

چنگيز گفت...

جك آخرش خيلي باحال بود

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...