۱۲ خرداد ۱۳۸۴

شیدا

دو سال پیش بود که مرد. دوستم را می گویم دختری جوان و جذاب ...حتی حالا هم نوشتن درباره اش مشکل است...او را دوست داشتم و او مرد...و من در روزهای اخر او را تنها گذاشتم ....درست زمانی که او به من ..نه احتیاج نداشت ...زمانی که من به او احتیاج داشتم...با مرگ دردناکی مرد ...و من به دیدار اخرین نرسیدم...و این عذابم می دهد ...کسی هست که بتواند درد این کلمات را حس کند ؟ من به دیدار او نرفتم ...نتوانستم...تنهایش گذاشتم و او مرد...با مرگ درد ناکی مرد و من در عذابم...کسی می فهمد من چه می گویم...

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...