۱۲ مرداد ۱۳۸۴
خیلی دور
روز خوبی بود. اول رفتم استخر دو ساعت استقامتی شنا کردم. هنوز گردن و بازو هام درد می کنه. با مو های خیس اومدم بیرون و مسیر طو لانی رو پیاده رفتم و به همه لبخند زدم. یک جمله تحسن امیز هم شنیدم که حسابی شنگولم کرد. بعد برای تکمیل شادیم یک ساندویج گنده و نوشابه گرفتم رفتم سینما روی صندلی در هوایی خنک لم دادم و فیلم اول جشنواره را نگاه کردم خیلی دور خیلی نزدیک....استخر و هوا و ساندویچ و تحسین همه کوفتم شد...عجب فیلم مزخرفی بود ...ریدمان...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر