۲۳ مرداد ۱۳۸۴

خشم

ناراحتم داغ کرده ام به شدت عصبانی ام و دستام داره می لرزه. دوستی که چندین سال مداوم است مشکلات خانوادگی کاری و عشق دارد و من همیشه شنونده او بودم به محض اینکه برای اولین بار نظرم را در مورد کارهایش دادم از دستم عصبانی شد و تلفن را قطع کرد. از کار او عصبانی نیستم از دست خودم ناراحتم که به خاطر ترسم از درگیری اینقدر دیر حرف می زنم که به طرف شوک وارد می شود. به خاطر تمایلم به دوست داشته شدن و ترسم برای از دست دادن ادمها مدام انها را تایید می کنم. در یک کتاب خواندم که میزان لبخندی که زنان در طی یک گفتگو می زنند. بسیار بسیار بیشتر از مردان است. این مدام تایید کردن دیگران همکاران دوستان و حتی دانشجو یانم چنان فشاری به من وارد می کند که ناگهان اینجا اینطور قاطی می کنم. ضمن اینکه احساس می کنم در حقم ظلم شده و جواب محبت هایم داده نشده ...تا کی ما ..ما زنان ..درگیر این روابط عاطفی وقت گیر و توان فرسا خواهیم بود

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...