۳۰ تیر ۱۳۸۵

تعطیلات تابستانی

من واقعا ادم شلخ ته ای نیستم فقط نمی دونم چرا تعطیلات تابستانی که می یاد من اینطور بی خیال می شم! الان دارم فیلمنامه می نویسم و همزمان دارم فیلم نگاه می کنم. روی میز باقیمانده کشک و بادمجانی که درست کردم هست که با خود قابلمه سر میز اوردم و چون ماهیتابه تمیز نداشتم توی زود پز پیاز داغ درست کردم که اون هم سر میزه. سینی صبحانه هم هنوز موجوده و پارچ اب. روی میز بغل دستم هم فنجان نیم خورده نسکافه و اینه کوچک و موچین و روی مبل هم یک کتاب و یک سوتین، در توالت بازه و یه تشت قرمز هم اونجاست
توی اشپزخانه اپن هم می توان انبوهی از ظرفهای نشسته را دید و کمد زیر ظرفشویی هم باز است چون لوله ظرفشویی گرفته بود بازش کردم شستمش و وصلش کردم ولی اثاثیه ای که در اوردم را دیگر سر جایش نگذاشتم ...
در اتاق خواب یک مبل پر از لباس، یک میز اتو رها شده، یک چرخ خیاطی با قرقره های ولو، مقادیری کتاب و دارو کنار تخت، یک تخت مرتب نشده و یک ساک با دهان باز پر از کتاب های بیرون امده... اخه دانشجوم کتاب تصویرو تصور ممیز را می خواست برایش پیدا کردم و فرستادم...خودم هم که صبح حمام رفتم و هنوز فرصت نکردم لباس بپوشم...
با مزه اینکه الان با این ناهار خوشمزه ای که خوردم و این باد خنکی که از کولر و پنجره همزمان می اید اصلا از این شلوغی احساس بدی ندارم فقط جسد این سوسکی که دیشب کشتم و الان روبروی من هست و حوصله ندارم دورش بندازم ازارم می دهد!
من پشه کش را به تار و مار ترجیح می دهم فکر می کنم وقتی از اولی استفاده می کنم سوسکه با یکی دو ضربه می میرد اما با دومی جان کندنی طولانی دارد تا مدتها پایش تکان میخورد

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...