۱۸ مهر ۱۳۸۵

نبود؟

جمعه است. مهمونا رفتند و من موز می خورم تا این غروب دلگیر تموم بشه...شاگرد سابقم زنگ زد ازدواج کرده رفته شهرستان یه بچه هم داره. زنگ زد تا بهم بگه که یه موش اومده توخونه اش! گفت که رفتن مسافرت برگشتن دیدن که فضله موش تو خونه است. رفته چهار تا تله موش خریده گذاشته تمام خونه اسپری حشره کش هم زده و هنوز نگران بود مبادا طاعون بگیره
تمام دلداری های لازم را بهش دادم گفتم که مرگ موش را کجا و چطور استفاده کنه...و اینکه موش های شهرستان تمیز هستند و نگران نباشه ..
گوشی را گذاشتم و به انواع خدمات شغلم فکر می کنم!

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...