سریال ها دیشب تمام شد و فاجعه مدرن شکل گرفت رسما زدم توی سر خودم زمانی که دیالوگهای بین خانم اکرمی و اوا می شنیدم که یکی روی دیوار و دیگری روی تراس بود وای وای که خانم مانتویی چون بد بود چادر خانم خوبه را از سرش کشید وای از گفتگو های مذهبی بین این دو درباره ایمان
سه بار گفت این بازی گناهکاران است چهار بار گفت این اخر بازییه
مرد گفت بیا اینا رو بکشیم خودمون هم بریم خارج
زنه گفت نه من می خوام همینجا بمیریم مرگمو می خوام خودم انتخاب کنم
مرده گفت باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
صاحبدلان هم که گمان می کردم ترکو نده اخرش ترکمون زد یک مقاله اخرش خونده شد تو سط باران خانم مامانش چه حرصی خورده از این پند های پیرزنانه خلاصه اینکه ادم بد ها بد ن یا باید بمیرن یا خوب شن نمی شه زنده بمونن وبد باشن مثل همین که هست و ما باید به یاد داشته باشیم ما باید همیشه به یاد داشته باشیم ما نباید هیچوقت از یاد ببریم و ووووووووووو
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر