۳ آبان ۱۳۸۵
خیلی سخت بود
عید فطر است برای اولین بار در عمرم کارگر گرفتم تا خونه جدید را تمیز کند کاری که تا به حال نکرده بودم. برای من سخت است که انسانی دیگر کار مرا انجام دهد می دانم هزار دلیل می توان بیان کرد که عدم تحصیل او باعث کار یدی است یا خودپسندانه تر اینکه من وقتم را باید صرف کاری های مهمتری کنم و یا اینکه پولشش را می دهم کار می کنم تا این کار ها را دیگری انجام دهد اما همه و همه و همه باز هم از اینکه دیگری کار های مرا انجام می دهد احساس گناه دارم مدام از او تشکر می کنم برای چای می برم و رفتاری به شدت عذرخواهانه دارم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر