الان 18 تا مهمانم رفتند من سوپ جو با سالاد ماکارونی درست کرده بودم مدتی است که از اشپزی لذت می برم نمی دانم علامت بلوغ است یا پیری اما زمانی از صحبت درباره غذا بیزار بودم یادم هست با هم اتاقی هایم در دانشگاه بابت این قضیه مشکل داشتم ...اینکه سر سفره مدام درباره انواع پخت ها در شهر های خودشان صحبت می کردند بدم می امد...حالا این مراحل فکر کردن به اینکه چی درست کنم چی تو یخچال دارم و چی باید بخرم بعد مرحله خرید انان و بعد لذت سرخ کردن و خورد کردن و مخلوط کردن... مانند یک رقص است. لذت بخش ترین قسمت قضیه زمانی است که مهمانها می خورند و تو در چهره شان ان حالتی را می بینی که منتظرش بودی: یک حظ عمیق... همین کافی است
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر