حسودی کردم مچ خودم را هنگام حسودی گرفتم..دوستم زنگ زد و ودرباره نامزدی اش حلقه و مراسم و ...حرف زد بعد از اتمام تلفن متوجه ناراحتی خودم شدم ...ان را جستجو کردم و فهمیدم به کدام قسمتش حسودی کردم...ان جایی که فهمیدم برایش یک خانه هم اقا داماد خریده..اون وقت بیشتر خجالت کشیدم...به ارتباط عاطفی حسودی نکردم...به خونه حسسودی کردم...واقعا که...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر