۱۳ بهمن ۱۳۸۵

گیس طلای چل

اون کارگردانه به من زنگ زد و گفت تمام پول فیلمنامه قبلی را بهت نمی دیم...فیلمنامه جدید برامون می نویسی؟
من باید چی کار می کردم؟
تمام سعی خودمو کردم و بالغ برخورد کردم ...تمام دلایل منطقی که انها باید پول مرا بر طبق ان بدهند گفتم و فایده ای نکرد .سرانجام گفتم که اگر نمی خواهند کل دستمزد رابدهند اصلا نمی خواهم چیزی بدهند...وووووو
تمام دیشب ازار دیدم..کجای کار من غلط است. چرا مدام سرم کلاه می رود...چه رفتاری نشان می دهم که انها به خودشان اجازه می دهند که چنین رفتاری داشته باشند. من انقدر جدی بودم که همیشه از دستم شاکی بود....حالا برفرض که شکایت کنم ..چه فایده ای دارد...این هم به پرونده بقیه اضافه شد....

۱ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر من شكايت كن.چون با شكايت نكردن تو عادت مي كنه با ديگران هم همينطوري رفتار كنه. خوب اگه برگه ي شكايت رو ببينه كلي اعصابش به هم مي ريزه كه اگه حتي به حقت هم نرسي لااقل اذيتش كردي. زياد سخت نيت

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...