۲۶ فروردین ۱۳۸۶

استاد پیر به جلسه ای رفته که در ان یک روحانی بوده است که سراپا سیاه پوشیده بوده و این دیالوگها بین ان دو بدل شد.
- چرا سیاه پوشیدی مگه مسلمون نیستی؟
- اره ولی...
- مگه نمی دونی علی ع گفته سیاه لباس فرعونه مگه نمی دونی بنی عباس سیاه می پوشیدند مگه نمی دونی سیاه افسردگی می یاره؟
- نه اتفاقا من یه دوست پزشک دارم که می گه سیاه نشاط می یاره!!!
- دوستت به توان 2 احمقه..رنگو از دکتر نباید پرسید از من بپرس که رنگ شناسم این حماقت تو، دومی هم مال دوستت که تو چون اخوندی داره تملقتو می گه
رئیس دانشکده خصوصی به استاد می گه که روحانی رو اذیت نکنه شخص مهمیه !هفته بعدی در جلسه چون استاد نمی تونه جلوی زبونشو بگیره تا مرد را می بینه بلند میشه که بره روحانی با عجله می گه:تو رو خدا بشینید اقا من به خاطر شما امروز سفید پوشیدم

نتیجه گیری خوشبینانه: می شود حتی روی ...انها هم تاثیر گذشت!
نتیجه گیری غیر خوشبینانه: با یه گل بهار نمی شه
نتیجه گیری بدبینانه: حیف گل نیست؟
نتیجه گیری بی ادبانه:گل نگو بگو گ...

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...